سرویس خبری ایران من: در آستانه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، نگاهها به سیاستهای اقتصادی دونالد ترامپ دوخته شده است. بیم و امیدها درباره دوره دوم احتمالی او از کاخ سفید تا والاستریت و از پکن تا بروکسل موج میزند. این یادداشت به واکاوی برنامههای اقتصادی ترامپ و پیامدهای آن برای اقتصاد جهانی میپردازد؛ از وعدههای بزرگ مقرراتزدایی گرفته تا سایه سنگین جنگ تجاری.
نگاهی به برنامههای اقتصادی ترامپ
منتقدان بر این باورند که دونالد ترامپ در هرج و مرج دست و پا میزند و از عهده کاری برنمیآید. ولی سرعت انتصابهای نخستینش این باور را رنگ میبازد. دولت آینده عزم خود را جزم کرده است.
بازار سهام و اوراق قرضه شرکتها از چشمانداز کاهش مقررات و مالیات در دور دوم ریاستجمهوری ترامپ به وجد آمدهاند. اما اکونومیست زنگ خطر را به صدا درآورده که اخراج دستهجمعی مهاجران و جنگ تجاری جهانی میتواند خسارتهای جبرانناپذیری به بار آورد. از همین انتصابهای تازه ترامپ پیداست که او چه میخواهد: دگرگونی بنیادین، رویارویی با چین و وفاداری محض. با چنین مجموعهای از نشانهها، ممکن است از خود بپرسید چه چیزی در انتظار اقتصاد جهانی است.
این پرسش را باید از سه زاویه بررسی کرد که سرآغازش نیت و مقصود ترامپ است. تعهد او به مقرراتزدایی میتواند برای رشد مفید باشد. ایلان ماسک، مرد شماره یک ثروتمندان جهان، و ویوک راماسوامی، که هم کارآفرین است و هم سیاستمدار، سکان «وزارت کارآمدی دولت» یا به اختصار DOGE را به دست گرفتهاند – عنوانی که بیشتر به دهانپرکنی میماند. وعده کاستن ۲ تریلیون دلار از بودجه سالانه دولت از اساس نشدنی است، اما آزادسازی حسابشده میتواند راهگشا باشد. دولت جدید میتواند از همان روز نخست، روند قانونگذاری درباره مجوزها را که اکنون در کنگره مطرح است، شتاب بخشد. ترامپ قول داده که دست و پای هوش مصنوعی را هم باز کند. این فناوری تشنه انرژی است؛ تصور کنید اگر قوانین دست و پاگیر کنار بروند، چه انقلابی به پا خواهد شد.
چالشهای پیش رو در اجرای سیاستها
روی دیگر سکه این است که ترامپ میخواهد میلیونها مهاجر را از کشور بیرون براند و تعرفههای سنگین ۶۰ درصدی بر چین و ۱۰ تا ۲۰ درصدی بر دیگر کشورها وضع کند. این سیاستها همگی چوب لای چرخ رشد اقتصادی میگذارند. تنها هزینه بیرون راندن این خیل عظیم مهاجران، سر به صدها میلیارد دلار میزند. تازه این جدا از خسارتهای ناشی از کمبود نیروی کار و سر به فلک کشیدن قیمتهاست. نزدیک به نیمی از کارگرانی که در کشتزارهای آمریکا کار میکنند، بیبرگه و سند هستند.
بخش دوم پاسخ این است که تنشهای موجود در برنامه ترامپ خود به خود فروکش خواهند کرد، چرا که شعارهای گزاف انتخاباتی دیر یا زود به سنگ سخت واقعیت میخورند. پیاده کردن این سیاستها آنقدر وقتگیر است که دولت او نمیتواند یکشبه همه را عملی کند.
برقراری تعرفههای سراسری کار یک روز و دو روز نیست؛ یا باید از سد کنگره بگذرد یا نیازمند اختیارات ویژهای است که هنوز آزموده نشدهاند. تازه، جمهوریخواهان هوادار تجارت آزاد چه بسا زیر بار تعرفه بر متحدان نزدیک آمریکا نروند. اگر بخواهند به بهانه امنیت ملی تعرفه سراسری وضع کنند، کار به دادگاه خواهد کشید. همینطور، دستگیری و بازداشت و رسیدگی به پرونده میلیونها نفر کابوسی است که دست و پای دولت را میبندد. نهادهای فدرال ناچارند دست به دامن مقامات ایالتی شوند که بسیاریشان سر باز خواهند زد.
و اما سومین نکته: خلق و خوی دمدمیمزاج خود ترامپ. عادتش این است که امروز کسی را به عرش میبرد و فردا به فرش میکشد. منت کسی را هم بر دوش ندارد. درست است که استیون میلر را، که از یاران دیرین و سرسختگیر در امور مهاجرتی است، به کاخ سفید آورده، اما بعید نیست رشد اقتصادی را در اولویت قرار دهد و تنها به جنجالآفرینی درباره اخراج مهاجران بسنده کند. درباره ماسک هم همینطور؛ بازارها بو بردهاند که او چه بسا امتیازهای ویژهای بگیرد. اما آیا این دوستی پایدار خواهد ماند؟ رئیسجمهوری که با دهنکجی به کارشناسان اطرافش به چنین موفقیتی دست یافته، تنها از یک چیز حساب میبرد: همان بازارها. ترامپ قیمت سهام را همچون آیینهای میبیند که موفقیت را در آن میتوان دید.
تأثیر بر اقتصاد جهانی
بازارها گویا به این باور رسیدهاند که آب از آب تکان نخواهد خورد. درست است که چشمشان به تورم و پارتیبازیهاست، اما روی این حساب میکنند که نه تعرفههای گمرکی و نه بیرون راندن مهاجران، زخم عمیقی به اقتصاد نخواهد زد. این تازه کار موج تازهای از رونق به راه میاندازد و سود شرکتها را به اوج میرساند و مقرراتزدایی به رشدی پایدار میانجامد.
اما این خوشبینی – حتی اگر برای آمریکا درست از آب درآید که خود جای بحث دارد – برای بقیه جهان رنگی از واقعیت ندارد. وقتی آمریکا دست به استقراض میزند، تعرفهها را بالا میبرد و اقتصادش رونق میگیرد، دلار هم پر و بال میگیرد. این یعنی چرخ تجارت کندتر میچرخد و کشورهای در حال توسعه زیر بار سنگینتر بدهیهای دلاری و نرخهای بهره بالاتر کمر خم میکنند.
برخی کشورها بیش از بقیه زیر آتش میروند، بهویژه اگر ترامپ تهدید به افزایش تعرفهها را همچون شمشیری بالای سر آنها نگه دارد. در این میان، مکزیک بیش از همه آسیبپذیر است. هم به خاطر سیاستهای مهاجرتی – چون بیشتر مهاجران غیرقانونی از مرز این کشور با آمریکا میگذرند – و هم به خاطر سیاستهای تجاری – چون کارخانههای این کشور زیر چتر توافقنامه آمریکا-مکزیک-کانادا محصولاتشان را روانه شمال میکنند.
واکنشهای احتمالی دیگر کشورها
به نظر میرسد ترامپ دل خوشی از رهبران خودبین اتحادیه اروپا ندارد. جمهوریخواهان میگویند آمریکا با پرداخت هزینه سربازانش در اروپا – زیر پرچم ناتو – در واقع دارد هزینه خوشگذرانی اروپاییها را میدهد. مازاد تجاری کلان اتحادیه با آمریکا هم برای ترامپ حکم نمک پاشیدن روی زخم را دارد. اروپا باید منتظر تاوان پس دادن باشد.
اما تیر اصلی این سیاستهای خصمانه به سمت چین نشانه رفته است. مارکو روبیو در وزارت خارجه و مایک والتز در جایگاه مشاور امنیت ملی، هر دو میخواهند رقابت میان دو غول اقتصادی جهان را در کانون سیاستهای آمریکا قرار دهند. وقتی شرکتها زنجیره تأمینشان را از چین بیرون میکشند، برخی کشورها نفعی میبرند. عدهای هم شاید با ترامپ سر دوستی باز کنند. اما در نهایت، جدایی اقتصاد آمریکا و چین ویرانی به بار میآورد.
زنگ خطر! کشورها باید خود را برای آنچه در راه است آماده کنند. اتحادیه اروپا گفته دهها میلیارد یورو را صرف دفاع خواهد کرد. اما در زمینه هوش مصنوعی عقب مانده و تقویت بازار داخلیاش را بیش از حد به تعویق انداخته است. چین وضع بهتری دارد، اما در تحریک تقاضای داخلی تعلل کرده است.
اگر ترامپ موج تعرفهها را به راه بیندازد، وسوسه تلافیجویی – بهویژه برای نمایش قدرت – دامنگیر میشود. اما این کار جز خودزنی نیست. کمتر کشوری به اندازه آمریکا با بازار داخلی پهناورش در برابر تکانههای تجاری مصونیت دارد. عاقلانهتر آن است که به جای تلافی، روی جنبههای مثبت اقتصاد ترامپی حساب کنیم و مقرراتزدایی کنیم. اگر ترامپ میخواهد قواعد بازی را عوض کند، بهترین پاسخ این است که خود را رقابتیتر کنیم.