سرویس خبری ایران من: در شرایط حساس کنونی، انتشار شایعات و اخبار نادرست علیه دولت به یک چالش جدی تبدیل شده است. این گزارش که حاصل مصاحبه با حسن بیادی، فعال سیاسی اصولگراست، به بررسی دقیق ریشههای تاریخی جریان شایعهپراکنی، نقش باندهای قدرت و ثروت در انتشار اخبار کذب، و راهکارهای مقابله با این پدیده میپردازد. تحلیلهای ارائه شده در این گزارش، نشاندهنده پیچیدگیهای موجود در فضای سیاسی کشور و اهمیت هوشیاری در برابر جریانهای مخرب است.
شایعهپراکنی و نقش باندهای قدرت
به گزارش ایران من، یک فعال سیاسی اصولگرا گفت: دروغهای شاخداری مانند استعفای رئیسجمهور با اهداف شوم طراحی میشود و حتما اثرگذار بوده و درون دل مردم را خالی خواهد کرد و نتیجهای جز ناامید کردن مردم از نظام اسلامی ندارد و سود آنان در دوقطبی کردن جامعه است. اینها علنا با وفاق ملی مخالفت میکنند بنابراین باید قبول کنیم برخورد با این عاملان نابسامانی و معضلات اجتماعی کشور جز با وفاق ملی و کار فرهنگی و فعالیت منصفانه رسانه ملی و دیگر رسانههای مکتوب و دیجیتال امکان پذیر نیست.
ریشهیابی جریان شایعهپراکنی
حسن بیادی فعال سیاسی اصولگرا در گفتوگو با ایلنا، در خصوص پشت پرده اخبار و شایعات این روزها علیه دولت و شخص رئیس جمهور مانند بحث استعفای پزشکیان گفت: متاسفانه شایعه پراکنی و نشر اکاذیب متعلق به باندهای متصل به قدرت و ثروت و بعضی از جریانات سیاسی است که در داخل و بعضا خارج کشور صورت می پذیرد، بی شک خطر این جریانات کمتر از نفوذیهای خارجی نیست. بنده شکلگیری و خطر حضور نامیمون آنان را با عنوانهای گوناگون از جمله تاسیس بعضی از گروهها و جبهههای سیاسی در سالهای پیشتر از طرق سخنرانی و مصاحبه با رسانههای مکتوب گوشزد کرده بودم.
تحلیل عملکرد مدیران پیشین
وی ادامه داد: آنان نوعا مدیرانی بودند که در دولت آقای احمدی نژاد حضور پیدا کردند و پس از مدتی که معروف و در جامعه شناخته شدند با او به اختلاف خوردند و علیه او شوریدند در حالیکه لیاقت لازم را برای احراز آن پستها در دولت و در سازمانهای دیگر نداشتند و آقای احمدی نژاد چون بعضی از آنها را بی کفایت و بعضا یاغی دید، عذرشان را خواست و کسان دیگر را جایگزینشان کرد و در این راستا اتفاقات زیادی هم رخ داد که مربوط به دولت دوم ایشان میشود. جالب است که بدانید یکی از علل نابسامانی و عدم موفقیت دولت دوم آقای احمدی نژاد هم صحنهسازی و کوتاهی و عملکرد منفی از سوی این آقایان بود.
این فعال سیاسی اصولگرا تصریح کرد: این افراد طرد شده از سوی رئیس دولت وقت با یک استراتژی جدید شروع به کادرسازی نیروی انسانی از طریق تاسیس احزاب و گروههای سیاسی مختلف و نفوذ در ادارات و قوای سهگانه کردند و تقریبا تبدیل به یک شبهه فراماسونری در درون نظام با عناوین گوناگون جبهه، حزب و یا موسسات فرهنگی شدند و اقداماتی را نیز انجام دادند که نمونه فعالیت و اثرگذاری آنان را در انتخاباتهای گوناگون مخصوصا در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس مشاهده کردید و افکار منحرفشان در بحث تحریمها و برجام و برخوردشان را با جامعه روحانیت و اصولگرایان دیدید. ضعیف بودن جامعه مدیریتی کنونی در سازمانهای مختلف در کشور از جمله مجلس شورای اسلامی و شوراهایاسلامی شهرها حاصل و نتیجه عملکرد علنی و غیر علنی اینان است.
راهکارهای مقابله با جریانهای مخرب
بیادی با بیان اینکه با تشکیل دولت چهاردهم و عدم موفقیت آنان در انتخابات اینها از سکوت مدبرانه و صداقت و امانتداری رییس دولت جدید سوءاستفاده و به ایشان حمله میکنند، گفت: باید توجه داشته باشیم که همه دولتها اولویت برنامههایشان رفع ناترازیهای گوناگون و بهبود معیشت و تحقق وعدههای انتخاباتی خود بوده است و شکست و موفقیت آنان در این زمینه نسبی بوده و در آینده هم خواهد بود چون این یک توهم کاذب است که فکر کنیم صد در صد رفع مشکلات کشور از طریق دولت باید باشد و رییسجمهور صد در صد اختیارات را دارا ست آن هم در کشوری که مدیریتهای اجرایی جزیرهای است و هر جزیرهای برای خودش یک برنامه مستقل دارد، این توقع بیجایی است آن هم از هیئت دولتی که خوشبینانه پنجاه درصد امور اثرگذار و اصلی در اختیار اوست نباید چنین انتظار داشت.
وی تاکید کرد: دروغهای شاخداری مانند استعفای رئیسجمهور با اهداف شوم طراحی میشود و حتما اثرگذار بوده و درون دل مردم را خالی خواهد کرد و نتیجهای جز ناامید کردن مردم از نظام اسلامی ندارد و سود آنان در دوقطبی کردن جامعه است. اینها علنا با وفاق ملی مخالفت میکنند بنابراین باید قبول کنیم برخورد با این عاملان نابسامانی و معضلات اجتماعی کشور جز با وفاق ملی و کار فرهنگی و فعالیت منصفانه رسانه ملی و دیگر رسانههای مکتوب و دیجیتال امکان پذیر نیست. چراکه شک ندارم افرادی همچون علیرضا اکبری که سال گذشته بعنوان یک فرد نفوذی MI6 در دستگاههای نظامی و امنیتی اعدام شد، کم نیستند. وجود نحس آنها را در بیتدبیریها و عدم مدیریتهای صحیح و تصمیمگیریها و تصمیمسازیها و توسعه ناکارآمدی و عدم به کارگیری روش درست در سیستم انتخابات و عدم حضور و مشارکت حداکثری پرشور مردم بر سر صندوقهای رای را میتوان به وضوح حس و مشاهده کرد.