سرویس خبری ایران من: تنش میان ایران و قدرتهای جهانی بر سر برنامه هستهای این کشور به نقطه حساسی رسیده است. در حالی که دولت جدید آمریکا به رهبری دونالد ترامپ تهدید به اقدام نظامی میکند، ایران نیز با چالشهای داخلی و بینالمللی مواجه است. این مقاله به بررسی وضعیت کنونی، گزینههای پیش رو و پیچیدگیهای دیپلماتیک این بحران میپردازد.
ایران در دهههای اخیر هیچگاه تا این اندازه آسیبپذیر نبوده و همزمان، هرگز به این اندازه به ساخت یک زرادخانه هستهای نزدیک نشده است. آیا این یعنی زمان حمله نظامی بالاخره فرا رسیده است؟
رویکرد ترامپ و تهدید نظامی
ترجیح دونالد ترامپ کاملاً روشن است: او خواهان دستیابی به یک توافق است و اگر به آن نرسد، برای ورود به جنگ آمادگی دارد. برای جدی جلوه دادن این تهدید و آمادهسازی برای سناریوهای احتمالی، پنتاگون استقرار قابلتوجهی از نیروها در منطقه را آغاز کرده؛ از جمله اعزام یک ناو هواپیمابر دوم و بمبافکنهای پنهانکار بی-۲. اسرائیل نیز با انگشتی بر روی ماشه، در انتظار چراغ سبز است.
مشکل اینجاست که مسیر منتهی به جنگ بسیار کوتاهتر و سادهتر از راه رسیدن به توافقی است که ترامپ خواهان آن است، بهویژه حالا که اسرائیل بار دیگر درگیریها در غزه را شدت بخشیده است. آنچه پس از حملات هوایی رخ خواهد داد، نه قابل پیشبینی است و نه بهراحتی قابل کنترل.
تهدیدهای ایران مبنی بر انتقامگیری از داراییها و متحدان آمریکا در سراسر جهان، پس از شکستهای اخیر در تقابلهای موشکی با اسرائیل، ممکن است توخالی به نظر برسد. اما نباید فراموش کرد که همه متحدان، سفارتخانهها و پایگاههای آمریکا از سامانههای دفاع هوایی چندلایه مانند آنچه اسرائیل در اختیار دارد، برخوردار نیستند.
علاوه بر این، دن کین، ژنرال بازنشسته نیروی هوایی و گزینه ترامپ برای ریاست ستاد مشترک، در بیانیهای کتبی خطاب به کمیته نیروهای مسلح سنا اعلام کرده که نیروی نظامی بهتنهایی نمیتواند ایران را وادار به پذیرش توافقی جدید و سختگیرانهتر کند. او تأکید کرده که تحقق چنین هدفی نیازمند راهبردی چندجانبه شامل دیپلماسی و مشوقهای اقتصادی است.
حتی در این صورت، همانطور که مایکل سینگ، مدیر ارشد پیشین امور خاورمیانه در شورای امنیت ملی دولت جورج دبلیو بوش، گفته است، چه بمباران و چه مذاکره، هیچکدام نمیتوانند بیش از موفقیتی نسبی حاصل کنند و تنها میتوانند برنامه هستهای ایران را به تعویق بیندازند، نه آن را متوقف سازند. در واقع، علی لاریجانی، رئیس پیشین مجلس و مشاور کنونی آیتالله خامنهای، هشدار داده که حمله نظامی، ایران را به سمت تلاش برای ساخت زرادخانه هستهای سوق خواهد داد. تنها در صورتی میتوان این تهدید را بهکلی از میان برداشت که خود رژیم یا جایگزینی برای آن، تصمیم بگیرد جاهطلبیهای هستهایاش را کنار بگذارد—و چنین عقبنشینیهایی در تاریخ کمسابقه و مهندسی آن بسیار دشوار بوده است.
تحولات داخلی ایران و فشارهای اقتصادی
خوشبختانه، شرایط ایران به گونهای تغییر کرده که دستکم امکان عقبنشینی هستهای از طریق مذاکره فراهم شده است. مسعود پزشکیان سال گذشته با وعده ازسرگیری مذاکرات هستهای، لغو تحریمها و احیای اقتصاد، وارد رقابتهای انتخاباتی شد و خامنهای نیز با همین هدف اجازه داد او به پیروزی برسد؛ چرا که کاهش سطح معیشت عمومی، حمایت مردمی از رژیم را در معرض فروپاشی قرار داده بود.
با این حال، علیرغم وعدهها، پزشکیان نتوانسته رفاه اقتصادی را محقق کند. روابط نزدیکتر با چین و روسیه نتوانسته تأثیر تحریمهای غربی را جبران کند. حتی آمارهای رسمی که معمولاً نیز واقعیت را کمتر از آنچه هست نشان میدهند، حاکی از تداوم تورم بالای ۳۰ درصد هستند؛ وضعیتی که از سال ۲۰۱۸ ادامه داشته است. در همین حال، ارزش ریال در بازار آزاد در طول تنها ۱۲ ماه گذشته، بیش از ۶۰ درصد در برابر دلار سقوط کرده، و کشور با قطعی برق و کمبود آب نیز مواجه است. نارضایتی عمومی در حال افزایش است و افکار عمومی به دنبال مقصر میگردد.
در این شرایط، محافظهکاران مجلس، عبدالناصر همتی وزیر اقتصاد و رئیس سابق بانک مرکزی را مجبور به استعفا کردند. یک روز بعد نیز، خامنهای جواد ظریف، معاون رئیسجمهور و چهره کلیدی جناح میانهرو و مذاکرهکننده اصلی توافق هستهای ۲۰۱۵ را کنار گذاشت.
چشمانداز توافق جدید و نقش بازیگران منطقهای
در حال حاضر، پرداختن به اینکه تصمیم ترامپ برای خروج از توافق هستهای دوران اوباما درست بوده یا نه، سودی ندارد. ایران برنامه غنیسازی اورانیوم و ذخایر خود را دستکم با همان سرعت و حجمی پیش برده که منتقدان توافق از آن واهمه داشتند آن هم بهشکلی که اگر توافق در اکتبر امسال منقضی میشد، رخ میداد. مهم این است که یک توافق جدید، که بر ضعفهای توافق قبلی غلبه کند، همچنان ممکن است—و این بسیار بهتر از جنگ خواهد بود. البته چنین توافقی نیازمند اقداماتی از سوی ترامپ است که او معمولاً تمایلی به انجامشان ندارد؛ از جمله اعتماد به متحدان، حتی در حالی که با آنها درگیر جنگ تجاری است.
مشکل اصلی، زمان است. مایکل سینگ که اکنون پژوهشگر ارشد در مؤسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک است، هشدار داده: «ما حتی هنوز نمیدانیم چه کسی در دولت ترامپ مسئول این موضوع است.» و در سوی مقابل نیز وضعیت بهتر نیست. خامنهای پیشنهاد مذاکره مستقیم ترامپ را رد کرد، زیرا آن را همراه با تهدید تلقی میکرد. برخی تندروها در تهران نیز تحرکات نظامی اخیر آمریکا را مقدمهای برای جنگ میدانند و معتقدند باید با حملات پیشدستانه جلوی آن را گرفت.
بریتانیا، فرانسه و آلمان موسوم به تروئیکای اروپایی از اوایل دهه ۲۰۰۰ درگیر پرونده هستهای ایران بودهاند. این کشورها به همراه آژانس بینالمللی انرژی اتمی در وین، تسلطی فنی بر موضوع دارند که دولت ناپایدار ترامپ و مشاوران بیرونیاش فاقد آن هستند. برخلاف آمریکا، این کشورها هنوز عضوی از توافق هستهای باقی ماندهاند و میتوانند تحریمهای بازگشتی پیشبینیشده در برجام را فعال کنند. آنها احتمالاً باید این روند را تا ماه ژوئیه آغاز کنند تا در مهلت مقرر در اکتبر به نتیجه برسند.
منبع جدید دیگری که اکنون نسبت به دوره اول ترامپ در دسترس است، نقش کشورهای خلیج فارس بهعنوان میانجی است. این کشورها از آن زمان تاکنون با تهران تعامل داشتهاند و میتوانند با ارائه پیشنهادهایی مستقل وارد عمل شوند. بانکداران و مقامهای حوزه خلیج فارس اکنون به بازدیدکنندگان منظم تهران تبدیل شدهاند؛ جایی که توافق هستهای سابق نیز چندان محبوب نبود، چون نتوانست کاهش تحریمهای وعدهدادهشده را محقق سازد.
در واقع، توافق جدید برای آنکه نظر همه طرفها را جلب کند، باید بسیار جامعتر از توافق پیشین باشد. برای رضایت واشنگتن و اسرائیل، این توافق باید شامل رژیمی سختگیرانه و بلندمدت برای بازرسیها باشد و نهفقط موضوع هستهای، بلکه برنامه موشکی ایران و استفاده این کشور از نیروهای نیابتی مانند حماس، حزبالله و حوثیها را نیز در بر بگیرد. برای جلب همراهی کشورهای خلیج فارس، این بار باید آنها بهشکل رسمی در روند مذاکره دخیل شوند. و برای قانعکردن ایران، باید تضمینهایی محکم برای رفع تحریمها و ترتیباتی امنیتی برای منطقه وجود داشته باشد که هزینه اقدام هستهای را بالا و غیرقابلقبول کند.
بهبیان دیگر، این روند بهشدت پیچیده خواهد بود و مستلزم امتیاز دادن همه طرفها، حتی در موضوعاتی ناخوشایند است. تنها گزینهای که آیندهای بسیار نامعلومتر دارد، کارزار حملات هوایی علیه تأسیسات هستهای عمیقاً دفنشده ایران و قابلیتهای موشکی آن است. از همین رو، هرچه مذاکرات جدی زودتر آغاز شود، بهتر است.
ضرورت دیپلماسی در برابر تقابل نظامی
بحران هستهای ایران در شرایط حساس کنونی، نیازمند رویکردی واقعبینانه و چندجانبه است. تجربه نشان داده که نه اقدام نظامی و نه توافقهای ناقص، راهحلهای پایداری نیستند. آنچه اکنون ضرورت دارد، بهرهگیری از فرصتهای دیپلماتیک با مشارکت همه بازیگران منطقهای و بینالمللی است. به نظر میرسد علیرغم تمام پیچیدگیها، هنوز فضایی برای دیپلماسی وجود دارد و این مسیر، هرچند دشوار، بهتر از گزینههای دیگر است. زمان برای دستیابی به راهحلی پایدار محدود است و همه طرفها باید از فرصت باقیمانده به بهترین شکل استفاده کنند.