سرویس خبری ایران من:تنشهای فزاینده میان ایران و ایالات متحده آمریکا در ماههای اخیر، افق دیپلماسی را بیش از پیش تیره کرده است. با وجود تلاشهایی برای برقراری ارتباط دیپلماتیک، موانع ساختاری و سیاسی متعددی همچنان پابرجاست.
چشمانداز مبهم توافق دیپلماتیک
تحولات اخیر در مسیر مذاکرات میان ایران و ایالات متحده، بیش از پیش نشان میدهد که چشمانداز دستیابی به توافقی دیپلماتیک، بهویژه در چارچوب مذاکرات غیرمستقیم، تیره و مبهم است. در حالی که اولویت اصلی دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا، دستیابی به توافقی برد-برد با ایران بود، برخی از چهرههای تأثیرگذار در ساختار قدرت آمریکا، از جمله سناتور مارکو روبیو و نماینده مایکل والتس، نهتنها با این رویکرد همسو نیستند، بلکه آشکارا در پی کسب حداکثری امتیاز از سوی ایران هستند؛ بدون آنکه حاضر باشند امتیازاتی بدهند که به بهبود شرایط اقتصادی ایران یا حتی تداوم بقای جمهوری اسلامی منجر شود.
بیثباتی ساختاری در دولت آمریکا
این اختلاف در اهداف و رویکردها، ریشه یکی از مهمترین مشکلات پیشروی مذاکرات کنونی است. جمهوری اسلامی ایران، مسیر مذاکرات غیرمستقیم را در پیش گرفتهاست؛ روشی که در شرایط کنونی دولت آمریکا – دولتی با سطح بالایی از بیثباتی و آشفتگی داخلی عملاً نتیجهبخش نخواهد بود. نمونه بارز این نابسامانی را میتوان در تازهترین تحولات شورای امنیت ملی کاخ سفید مشاهده کرد؛ جایی که اخراج چندین عضو در شرایط کمبود نیروی انسانی، بر حجم چالشها افزودهاست.
انتخاب روش غیرمستقیم، در عمل قدرت و نقش چهرههایی چون روبیو و والتس را پررنگتر میسازد. آنها هستند که مسیر مذاکره را هدایت میکنند، نه چهرههایی مانند استیو وودکاف، نماینده ویژه رئیسجمهور، که هرچند بهطور ایدئولوژیک با توافق مخالفتی ندارد، اما عملاً نمیتواند در سازوکاری که توسط تندروهای ضدتوافق طراحی شده، نقشی مؤثر ایفا کند. او در شرایطی قرار گرفتهاست که ناگزیر باید از پشت پرده و از طریق واسطههایی با چهرههایی نظیر آقای عراقچی یا روانچی گفتوگو کند؛ فرایندی که از اساس ناکارآمد و فاقد ظرفیت لازم برای رسیدن به یک چارچوب واقعی مذاکراتی است.
تهدید مکانیسم ماشه و افزایش خطر درگیری
اگرچه هدف از این مذاکرات غیرمستقیم، رسیدن به نقطهای برای آغاز گفتوگوهای مستقیم است، اما با توجه به محدودیتهای زمانی موجود و فشار مکانیسم ماشه که ممکن است تا اواسط جولای فعال شود، بعید به نظر میرسد که چنین فرآیندی بتواند به موقع به ثمر بنشیند. واقعیت این است که برای به تعویق انداختن مکانیزم ماشه نیز نیاز به معامله و بدهبستانی وجود دارد که از مسیر فعلی و با واسطههایی که انگیزهای برای رسیدن به توافق ندارند، غیرممکن مینماید.
حتی توییت اخیر استیو وودکاف خطاب به عراقچی که خیلی زود هم حذف شد گویای این واقعیت است که تنها در بالاترین سطح هرم قدرت در آمریکا، تمایلی واقعی به دیپلماسی وجود دارد. ساختار قدرتی که روبیو و والتس در آن نقش مؤثر دارند، بهصورت غیرمستقیم مسیر رسیدن به توافق را مسدود کرده و به همان سمتی میرود که در سال ۲۰۱۹ شاهدش بودیم: انسداد دیپلماتیک، تشدید تنش، و نهایتاً ورود به چرخهای که به درگیری نظامی میانجامد. اینبار اما، با توجه به شرایط جدید، اسرائیل نیز آزادی عمل بیشتری برای آغاز چنین درگیریهایی دارد.
در مجموع، اگر قرار باشد میان احتمال دستیابی به توافق و احتمال وقوع یک درگیری نظامی، موازنهای ترسیم شود، شواهد و روندها نشان میدهند که ریسک جنگ حدود ۷۵ درصد و شانس توافق تنها ۲۵ درصد است. در چنین شرایطی، افق پیشروی دیپلماسی، بهویژه در چارچوبی که امروز انتخاب شده، نهتنها روشن نیست، بلکه به طرز نگرانکنندهای تیره و تار به نظر میرسد.