سرویس خبری ایران من: این روزها بسیار درباره بحران آب و مفاهیمی مانند تنش آبی، ورشکستگی آبی و ناترازی انرژی میشنویم. اما سؤال اصلی این است: چرا ایران امروز به چنین وضعیت بحرانی دچار شده است؟ اگر بخواهیم ریشههای مشکلات آبی و انرژی در ایران را بیابیم، باید به دهههای گذشته بازگردیم و در تاریخ توسعه و مدیریت این سرزمین دقیق شویم.
در سالهای اخیر، واژگانی چون «تنش آبی»، «ورشکستگی آبی» و «خشکسالی انسان محور» بهدفعات در محافل علمی، رسانهای و حتی سیاسی شنیده میشود. اما پرسش اصلی همچنان باقیست: چگونه ایران به چنین بحران فراگیری در حوزه آب دچار شد؟ برای پاسخ به این پرسش، باید به عقب بازگردیم و ریشههای تاریخی و سیاستهای مدیریتی چند دهه اخیر حکومت ایران را مرور کنیم.
بخش اول: ریشههای تاریخی بحران آب در ایران
قرار گرفتن سرزمین ایران در کمربند نیمه خشک خاورمیانه، همواره این اقلیم را در معرض خشکسالی قرار داده است. نگاهی به سنگنوشتههای باستانی نیز نشان میدهد که دغدغه کمآبی در تاریخ ایران ریشهای عمیق دارد.
پیشنیان ما اما تمدن قنات و کاریز را پدید آوردند تا شرایط زیست پایدار را فراهم کنند، این روند تا عصر معاصر ادامه داشت و ایرانیان، کشاورزی خود را متناسب با منابع آب موجود و شرایط اقلیمی انجام می دادند.
نخستین نشانههای بحران آب به اجرای «اصل چهار ترومن» و تلاش برای توسعه در ایران بازمیگردد. این دوران، سرآغاز توسعه صنعتی و کشاورزی مکانیزه، مهاجرت گسترده روستاییان به شهرها و دگرگونی ساختار بهرهبرداری از منابع طبیعی بود.
اصلاحات ارضی اگرچه از منظر اجتماعی مترقی بود، اما نظام سنتی و یکپارچه مدیریت منابع آب را متلاشی کرد. زمینها خرد شدند و هر کشاورز برای تأمین آب در زمین خود چاهی حفر کرد. نتیجه آن، افزایش بیرویه چاهزنی در ایران تا به امروز بود؛ از حدود ۵۰ هزار چاه در دهه ۱۳۵۰ به بیش از یک میلیون چاه در دهههای اخیر.
بخش دوم: سیاستهای نادرست جمهوری اسلامی و تعمیق بحران
با پیروزی انقلاب اسلامی، شعار «خودکفایی کشاورزی» به یکی از اصول راهبردی نظام جدید بدل شد. هدف آن بود که ایران در تأمین غذا و انرژی به خود متکی باشد. اما این راهبرد، بدون پشتوانه علمی و محیطزیستی، در عمل موجب تخریب شدید منابع آبی کشور شد.
در دولتهای مختلف پس از انقلاب، این مسیر ادامه یافت. دولت هاشمی رفسنجانی با شعار «سازندگی» سدسازی را به نماد پیشرفت تبدیل کرد. پروژههایی که اغلب بدون بازنگری و تطبیق با شرایط اقلیمی و ارزیابی اثرات محیط زیستی در ایران اجرا شدند. سپاه پاسداران نیز با ورود گسترده به پروژههای عمرانی، نقشی کلیدی در این روند ایفا کرد.
علیرغم تجربه کشورهای پیشرفته در توقف و حتی تخریب سدها، ایران همچنان با شتاب به ساخت سدهای جدید ادامه داد؛ مسیری که نه تنها ذخایر آبی را احیا نکرد، بلکه منابع زیرزمینی و آبخوان ها را نیز به مرز فروپاشی کشاند.
بخش سوم: نشانههای ورشکستگی آبی در ایران امروز
امروز دیگر نمیتوان از «تنش آبی» سخن گفت؛ ایران وارد مرحله «ورشکستگی آبی» شده است. بیلان منفی منابع زیرزمینی، فرونشست زمین، بیابانزایی، فرسایش خاک و پراکندگی ریزگردها از نشانههای آشکار این بحراناند. همچنین تغییرات اقلیمی، با کاهش بارشهای مؤثر و تبدیل برف به باران و در نتیجه افزایش سیلابها، اوضاع را وخیمتر کردهاند.
اقدامات مخربی چون پروژه های انتقال آب بینحوضهای، حفر چاههای ژرف و نصب آبشیرینکنها، نه تنها کمکی به حل بحران نکردهاند، بلکه با صرف هزینه های گزاف، آسیبهای گستردهتری به محیط زیست و منابع آبی وارد کردهاند.
بخش چهارم: راهکارهایی برای عبور از بحران
با وجود وضعیت نگرانکننده، هنوز میتوان اقداماتی مؤثر برای کاهش پیامدهای بحران انجام داد. مهمترین این اقدامات، تغییر رویکرد از مدیریت سازهای منابع آب به مدیریت طبیعتمحور است. بهرهگیری از راهکارهایی چون آبخیزداری و آبخوانداری، اصلاح الگوی مصرف، قیمتگذاری منطقهای آب، بازچرخانی فاضلاب و در کل بازنگری در سیاستهای کشاورزی و مدیریت منابع آب از جمله راهکارهای مؤثر به شمار میروند.
ایجاد یک سازمان محیطزیست مستقل و مقتدر که توان مقابله با پروژههای آسیبزا را داشته باشد، نیز از جمله ضرورتهای امروز ایران است.
جمعبندی: انتخابی سرنوشتساز
ایران اکنون در یک پیچ تاریخی اقلیمی قرار دارد. تصمیمگیریهای امروز، سرنوشت منابع آب و زیستپذیری آینده این سرزمین را برای نسل های آینده تعیین خواهد کرد. مطابق اصل پنجاهم قانون اساسی، دولت موظف است محیطزیست را به شکلی پایدار به آیندگان واگذار کند و عدالت محیط زیستی را برای تمام ایرانیان برقرار کند.این مأموریتی تاریخیست که نباید بیش از این به تاخیر بیفتد.