سرویس خبری ایران من: در فضای پرتنش روابط بینالمللی، مذاکرات ایران و آمریکا اهمیتی استراتژیک یافته است. تغییرات قدرت در عرصه جهانی، بازگشت ترامپ به کاخ سفید، و نیاز ایران به برونرفت از فشارهای اقتصادی، همگی مسیر جدیدی را برای دیپلماسی بین دو کشور ترسیم میکند. این مقاله به بررسی پیچیدگیهای این مذاکرات حساس و ضرورت رویکردی هوشمندانه میپردازد.
الف) روند مذاکرات: تحولات یکسال و نیم اخیر در عرصهی قدرت ایران، وضعیت جدید آمریکا، ضعف قدرت بینالمللی اروپا، تهاجم نظامی روسیه به اوکراین، بحران تایوان، و… تعاملات روزشنبه ایران و آمریکا را وارد عرصهای فراتر از مذاکرات برجام و محدویتهای پیشین نموده است. از این رو:
۱) چنانچه ایران تغییری در رویکرد مذاکراتی پیشین خود ندهد، و بخواهد همان «مسیر محدودِ بیهدفِ صرفا هستهای» را پی بگیرد، شکست مذاکرات از همان آغاز آن قطعی خواهد بود.
۲) اگر آمریکا بخواهد از «موضع قدرت» و با تکیه بر «درخواستهای حداکثری» و یا «دیدار ابلاغی» به میدان مذاکره بیاید؛ باز هم شکست مذاکرات قطعی است.
۳) لذا، تنها راه معقول برای موفقیت مذاکرات، پُر بار ساختن «جلسه ارزیابی طرفین» در روز شنبه، و زمینهسازی برای توافق بر اساس محدود کردن دستور مذاکرات آتی – پس از شنبه – به محورهای: «تواناییهای هستهای ایران، رفع کامل تحریمهای غرب، تنشزدایی منطقهای، و برقراری روابط کامل میان ایران و آمریکا» و «زمانیندیهای لازم»خواهد بود.
ب) وضعیت مذاکرهکنندگان:
۱) استیو ویتکاف، با تکیه بر تواناییهای خود و استوار بر اعتماد و اطمینان ترامپ به او، مذاکره کنندهای با اختیارات تام و قدرتمند خواهد بود؛ وضعیتی که برای ایران هم فرصت است و هم تهدید. چراکه در صورت شکست مذاکرات، بیرون از تیم فعلی مذاکرهکننده آمریکا، کسانی سکاندار سیاستورزی هستند که پیچیدهترین مخاطرات را برای ایران رقم خواهند زد. از همین رو است که در داخل آمریکا از نقش ویتکاف و اهمیت ملاقات کاسته، و میگویند جلسه شنبه یک ملاقات (Meeting) نیمه رسمی میان ایران و آمریکا و جلسهای برای ارزیابی نظرات ایران است؛ نه آغاز یک مذاکره (Negotiation) برای رسیدن به توافق. لذا تاکید بیش از حد ترامپ بر «مستقیم بودن مذاکرات»، برآمده از این اختلافات داخلی است؛ آنچه که تیم مذاکره کننده ایران باید غنیمت شمرده و نظرات ایران را صرفا از طریق ویتکاف به ترامپ منتقل کند. از این جهت، ایران نباید از پیچیدگیهای سیاست داخلی آمریکا به سادگی بگذرد؛ و با برخی تاکیدات بلامرجح، چون مذاکره غیرمستقیم، نقشآفرینی صلحجویانه ترامپ را به سوی جنگ سوق دهد. زیرا چگونگی مذاکرات، مستقیم یا غیرمستقیم، زمین بازی ایران نیست؛ بلکه نیاز ترامپ برای نمایاندن توانایی خود در عرصه داخلی است.
۲) وزیر خارجه ایران، اگرچه تجربه بسیار قابل قبولی در مذاکرات داشته و از این نظر بر ویتکاف برتری فزایندهای خواهد داشت؛ اما میکوشد بیشتر وضعیت ماموری معذور و داوری محتاط را به خود گرفته، و با تاکید بر مذاکرات غیرمستقیم، تنها تعیین نماید که توپ فعلا در کجای زمین است! این نقش محتاط باید در روز شنبه به شجاعت و شهامت و درایت و تصمیمگیری قدرتمندانه تبدیل گردد؛ چراکه وضعیت:
– عدم اجماع تصمیمسازان و تصمیمگیرانِ سیاست خارجی، برای تفاهم بر منافع ملی ایران؛
– فقدان نظامِ تصمیمگیری لحظهای، و سلسله مراتب پیچیده تصمیمسازی در ایران؛
- هراس از اخذ تصمیم در شرایط زمانی مناسب، و باور به تاخیر در تصمیم برای تقسیم مسئولیتِ خطا در مذاکرات؛
– سیاست داخلی پیچیده ایران، و تنیده شدن آن در آرزوها و تخیلات، و گریز از واقعیات؛
- تهاجمات روانی – رسانهای مخالفینِ قدرتمند به تیم مذاکره کننده، و تهدید به استیضاح و…؛
– استاتیک بودن موضوعات، و محدود بودن حوزهی اختیارات و قدرت تصمیمگیری تیم مذاکرهکننده؛ به خودی خود، محدودیت زا و شکست آفرین خواهند بود.
۳) لذا ضرورت دارد برای تامین منافع ملی کشور، افزون بر شهامت و شجاعت و درایت تیم مذاکرهکننده، اختیارات و امکانات کافی و قدرت کامل تصمیمگیری در زمان مذاکره و اعتماد و اطمینان تامّ نظام سیاسی، در اختیار وزیر خارجه قرارگرفته و ایشان با این ره توشه پا به عرصه مذاکرات بگذارد.
ج) اصالت بخشی به دیپلماسی:همه باید باور کنند که در مجموع، مذاکرات و تفاهم با «شخصِ ترامپ»، تنها امکانِ خروج ایران از بنبستهای چهاردههای به ویژه در عرصههای اقتصاد و معیشت مردم و آغاز توسعهی ملی است؛ یگانه وسیلهی پایان بخشیدن به تمامی تحریمها است؛ و ممتازترین راهِ بیاثر نمودن مکانیسم ماشه در شورای امنیت است. لذا ضرورت دارد تمام ارکان قدرت و همهی آحاد ملت، در “حمایت از تیم مذاکره کننده” و “مذاکرات جامع و برقراری رابطه کامل با آمریکا” یکپارچه و متحد شوند؛ چراکه مردم، سنگاندازی و سهلانگاری دوباره در اجرای این وظیفهی ملی را نخواهند بخشید.