سرویس خبری ایران من: در حالی که تهاجم روسیه به اوکراین ادامه دارد، سؤالات بسیاری درباره وضعیت سربازان روسی و چرایی عدم شورش آنها مطرح شده است. این متن تلاش میکند با بررسی فرهنگ خشونت ریشهدار در ساختار ارتش روسیه، پاسخی برای این پرسشها ارائه دهد و روشن کند چرا سربازان روسی علیرغم شرایط سخت و تلفات بالا، همچنان به اطاعت ادامه میدهند.
تلفات سنگین روسیه در تهاجم به اوکراین — که اکنون تخمین زده میشود از مجموع تلفات این کشور در تمامی جنگهای پس از سال ۱۹۴۵ نیز فراتر رفته — تاکتیکهای معروف به «آسیاب گوشت» را بار دیگر در مرکز توجه قرار داده است. سربازان اوکراینی از موجهای پیاپی نیروهای روسی میگویند که با تجهیزات ناکافی و آموزش ناچیز، چون گوشت دم توپ به میدان نبرد فرستاده میشوند؛ امری که به نرخ فاجعهبار مرگ و جراحت در میان مهاجمان منجر شده است. همزمان، سربازان روسی نیز دست به خشونتهای شدید زدهاند — نه فقط علیه غیرنظامیان اوکراینی و اسرای جنگی، بلکه علیه یکدیگر نیز.
اما پرسش مهم این است: چرا سربازان روسی، که فرماندهانشان با آنها مانند «پیادهنظام یکبارمصرف» رفتار میکنند، این حجم از خشونت را با حداقل اعتراض تحمل میکنند و حتی در آن مشارکت دارند؟ اجبار به خشونت علیه همقطاران، درگیریهای درونواحدی و بدرفتاری میان سربازان، پدیدهای منحصر به ارتش روسیه نیست، اما در دهههای اخیر، کمتر شاهد چنین ابعاد گستردهای بودهایم. در طول تاریخ، سربازان گاه در برابر دستورات شوریدهاند — معروفترین نمونه، سربازان آمریکایی هستند که در جریان جنگ ویتنام برخی از افسرانشان را هدف گلوله قرار دادند — اما در ارتش روسیه، چنین نافرمانیهایی تقریباً دیده نمیشود. تهاجم کنونی به اوکراین، که بهشکل بیسابقهای در فضای آنلاین ثبت و مستند شده، نشان میدهد چگونه فرهنگ دیرینه خشونت در ارتش روسیه، چرخهای بیرحمانه از اجبار و همدستی را بازتولید میکند.
انگیزههای اقتصادی و فرهنگی
تلاشهای گوناگونی برای توضیح دلیل این تسلیمپذیری در میان نیروهای پایینرتبه ارتش روسیه صورت گرفته است. بسیاری بر انگیزههای مالی ناشی از جنگ تمرکز دارند — از پاداشهای کلان ثبتنام که در برخی مناطق چندین برابر درآمد سالانه افراد است، گرفته تا حقوقی بالاتر از متوسط دستمزد کشور و غرامتهایی که در صورت مرگ به خانوادهها پرداخت میشود. برخی تحلیلگران نظریههای فرهنگی وسیعتری را مطرح کردهاند، مانند آنکه روسها دچار نوعی سرنوشتگرایی و نیهیلیسم خاص هستند. دیگران استدلال کردهاند که انگیزه برخی سربازان ممکن است برخاسته از باور واقعی به درستی جنگ باشد. مارلن لاروئل و ایوان گرِک، متخصصان مطالعات روسیه در دانشگاه جورج واشنگتن، استدلال میکنند که جنگ فرصتی برای «احیای ارزش مردانگی» در یک جامعه بهشدت ناکارآمد فراهم کرده است. در چنین بستری، «میلیونها روس در پایینترین پلههای نردبان اجتماعی میتوانند خود را بهعنوان قهرمانان واقعی کشور نشان دهند — آماده برای فدا کردن جانشان.»
اما اگرچه انگیزههای مالی و ایدئولوژیک میتواند توضیح دهد چرا برخی افراد به ارتش میپیوندند، این عوامل نمیتوانند روشن کنند که چرا بسیاری از سربازان، حتی پس از رویارویی با تاکتیکهای بیرحمانه و خشونت ساختاریافته از سوی فرماندهان و همقطارانشان، همچنان فرمانبردار باقی میمانند. البته سربازانی هم هستند که فرار میکنند، اما شمار دقیق آنها همچنان نامشخص است. بسیاری از افرادی که به عنوان غایب بدون مرخصی ثبت میشوند، در واقع کشته شدهاند، در حالی که برخی دیگر، پس از مدتی به واحدهای خود بازمیگردند. با این حال، بیشتر سربازان ظاهراً آرامش نسبی خود را حفظ میکنند، حتی در حالیکه با نرخ مرگومیر بالا، کمبود تجهیزات و خشونت سیستماتیک از سوی فرماندهان و همخدمتیها مواجهاند.
پذیرش این سطح از تلفات و خشونت از سوی سربازان را میتوان بهعنوان نتیجه فرهنگ عمیق و ریشهدار خشونت در ارتش روسیه درک کرد — فرهنگی که چرخهای از اطاعت کورکورانه و خشونت متقابل را بهوجود میآورد، و آن را به بخشی از هویت نظامی تبدیل میکند. مواجهه مکرر با بیرحمی — که از همان آغاز ورود به ارتش برای سربازان عادیسازی میشود — برخی از آنان را چنان میشکند که بدون هیچ پرسشی از دستورات تبعیت میکنند. آزار و اذیتهای مکرر، مجازاتهای شدید، و سایر اشکال خشونت آنچنان فراگیر و مداوم هستند که برای بسیاری از سربازان روس به حالتی غریزی و عادی بدل شدهاند. این امر به آنان اجازه میدهد چرخه خشونتبار اعمال خشونت علیه اوکراینیها — و حتی علیه همرزمان خود — را ادامه دهند.
ددوشچینا: خشونت سازمانیافته در ارتش روسیه
اکثر ارتشها برای آمادگی نیروهای خود در برابر فشارهای روانی نبرد و تقویت انسجام گروهی، از شیوههایی محدود و کنترلشده برای اعمال خشونت استفاده میکنند. برای نمونه، گردان چترباز ارتش بریتانیا تمرینی موسوم به «آسیاب کردن» دارد که طی آن، سربازان تازهوارد باید مشتهایی پیاپی به سر یکدیگر بزنند. اما در ارتشهای غربی، اگر موارد آزار و خشونت خارج از چارچوب رخ دهد، معمولاً تلاشهایی برای مقابله با آن صورت میگیرد. در مقابل، ارتش روسیه دارای سنتی تثبیتشده از خشونت شدید درونسربازخانهای است که با نام «ددوشچینا» شناخته میشود. این سنت، در ماههای نخست خدمت اجباری یک سرباز اجرا میشود، با شدت بالایی همراه است و به یکی از مؤلفههای اصلی شکلگیری هویت نظامی در روسیه بدل شده است.
در این سیستم، سربازان تازهوارد ابتدا خشونت را تحمل میکنند و سپس، خود آن را اعمال میکنند. آنان همزمان قربانی و مجری خشونت میشوند. روایتهایی از سربازان وجود دارد که از باجگیری، ضربوشتم و حتی تجاوز توسط نیروهای ارشد خود سخن میگویند. برخی نیز گزارش دادهاند که از سوی افسران به فحشا وادار شدهاند. در یکی از موارد مشهور در اواسط دهه ۲۰۰۰، سربازی آنچنان مورد ضرب و جرح قرار گرفت که پزشکان ناچار به قطع پاها و اندام تناسلی او شدند. در نمونهای دیگر در سال ۲۰۱۸، سرباز وظیفهای ظاهراً پس از آنکه دشنامی تحقیرآمیز با تیغ روی پیشانیاش حک شد، خودکشی کرد.
بر پایه گزارشهای فعالان حقوق بشر، بسیاری از خودکشیهای مشکوک در ارتش روسیه با آزار، اذیت و اخاذی مرتبط است. برخی از این مرگها، گمان میرود که در واقع قتلهایی هستند که با عنوان خودکشی پنهان شدهاند. ارتش روسیه هیچگونه آمار رسمی درباره تلفات درونی خود منتشر نمیکند. در سال ۲۰۱۹، سرباز وظیفهای در سیبری به واحد خود شلیک کرد و هشت نفر را کشت. او بعدتر گفت که انگیزهاش خشونتهایی بوده که از سوی همخدمتیهایش تحمل کرده است.
استمرار چرخه خشونت در جنگ اوکراین
در تهاجم روسیه به اوکراین نیز، این فرهنگ خشونتبار همچنان پابرجاست — حتی با وجود آنکه بسیاری از نیروها تقریباً بلافاصله پس از سربازی یا ثبتنام به خط مقدم اعزام میشوند، و فرصت چندانی برای طی کردن چرخه سنتی ددوشچینا وجود ندارد.
اعمال خشونت علیه سربازان و در میان آنان، همچنان یکی از ابزارهای حفظ اطاعت است. گزارشهایی وجود دارد که نشان میدهد روسیه از «نیروهای سد» برای جلوگیری از عقبنشینی سربازان خود استفاده میکند و حتی برخی از این نیروها مأمور کشتن سربازان فراری هستند. کسانی که شکایت میکنند، از خط خارج میشوند یا درخواست مرخصی میدهند، به بازداشتگاههایی موسوم به «چالههای مجازات» فرستاده میشوند، یا حتی توسط فرماندهان خود اعدام میگردند. در بیرون از میدان نبرد نیز، موارد متعددی از قتل غیرنظامیان یا سربازان به دست سربازان مست گزارش شده است. در واقع، سربازان با نرخی غیرعادی نسبت به یک ارتش منظم، به جان یکدیگر میافتند. در یک مورد شدید، گروهی از سربازان روس یک همرزم خود را که تلاش کرده بود رفتار خشونتآمیز و مصرف الکل آنان را متوقف کند، آنقدر شکنجه کردند تا جان باخت.
تمام این خشونتها با نوعی مصونیت نسبی ادامه مییابد. سربازانی که بهطور فراقضایی اعدام یا کشته میشوند، مرگشان با عناوینی مانند «تلفات جنگی» یا «فرار از خدمت» در گزارشها ثبت میشود.
سیاست ارتش روسیه در بهرهگیری از خشونت علیه نیروهای خود، چرخهای را شکل داده که در آن خشونت امری روتین و درونی میشود؛ سربازان به پذیرش آن شرطی میشوند و توانایی و تمایلشان برای اعتراض از میان میرود — چه از سر ترس، چه بهدلیل تسلیم، و چه بهخاطر عادیشدن این خشونت. خشونت در نهایت به یکی از عناصر تشکیلدهنده هویت سرباز، انتظارات نظامی و شکل بیان او تبدیل میشود. این یک میراث تاریخی است که نسلها را دربر گرفته؛ نیروهای مسلح روسیه و شوروی بهشکلی تاریخی بر ترس و اعمال خشونت علیه تازهواردان، غیرنظامیان، و سربازان معترض متکی بودهاند تا این گروهها را به اطاعت یا تسلیم وادارند.