سرویس خبری ایران من: در آستانه برگزاری نشست مذاکراتی میان ایران و آمریکا که قرار است روز شنبه با حضور عباس عراقچی از سوی ایران و استیون ویتکاف به عنوان نماینده ویژه دونالد ترامپ برگزار شود، بررسی ابعاد مختلف این مذاکرات و چشمانداز پیش روی آن از اهمیت ویژهای برخوردار است.
ماهیت مذاکرات و جایگاه دیپلماتیک آن
هرچند درباره وجود جلسات پیشین میان مقامات ایرانی و آمریکایی پیش از این نشست، منابع دقیقی در دست نیست و گزارشهای متناقضی منتشر شده، اما به نظر میرسد این نشست اولین جلسه رسمی میان دو طرف باشد. نکته قابل توجه این است که با وجود گذشت تنها چند ماه از روی کار آمدن دوباره دولت ترامپ در اواخر ژانویه، چنین نشستی با حضور مقامات عالیرتبه دو کشور اتفاق مهمی تلقی میشود و نشاندهنده سرعت پیگیری مسیر دیپلماسی از سوی دو طرف است.
چالشهای موجود و رویکرد دوگانه آمریکا
یکی از چالشهای اصلی در مسیر این مذاکرات، وجود پیامهای دوگانه و گاه متناقض از سوی مقامات مختلف آمریکایی است. از یک سو، دونالد ترامپ در طول دوره مبارزات انتخاباتی و حتی پس از پیروزی در انتخابات، بارها بر تمایل خود برای دستیابی به توافق هستهای با ایران تأکید کرده و تنها خط قرمز خود را دستیابی ایران به سلاح هستهای عنوان کرده است. در مقابل، مایکل والس، مشاور امنیت ملی ترامپ که در ساختار سیاسی آمریکا یکی از نزدیکترین افراد به رئیسجمهور در حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی محسوب میشود، موضعی کاملاً متفاوت اتخاذ کرده است. والس در مصاحبههای متعدد تلویزیونی تأکید کرده که ایران نباید اصلاً برنامه هستهای داشته باشد و باید کل برنامه هستهای خود را از بین ببرد – موضعی که یادآور مدل لیبی است و در صحبتهای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در سفر اخیرش به واشنگتن نیز مطرح شده است. این دوگانگی در گفتار با دوگانگی در عمل نیز همراه شده است. همزمان با ابراز تمایل به مذاکره و دستیابی به توافق، دولت ترامپ بار دیگر سیاست “فشار حداکثری” را به اجرا گذاشته و تحریمهای جدیدی علیه ایران وضع کرده است. تنها در همین روزهای اخیر، وزارت خزانهداری آمریکا تحریمهای جدیدی را علیه ایران اعلام کرده است.
نکته قابل توجه در تحلیل رفتار ترامپ، پایبندی او به اصل “صلح از طریق قدرت” (Peace through Strength) است. این رویکرد که نه تنها در قبال ایران بلکه در مواجهه با سایر کشورها نیز از سوی ترامپ دنبال میشود، به نوعی نشاندهنده تمایل او به نمایش قدرت پیش از ورود به مذاکرات است تا از این طریق از موضع ضعف وارد میز مذاکره نشود. تجربه دور اول ریاستجمهوری ترامپ نشان داد که او در آن مقطع بیش از حد بر فشار حداکثری تکیه کرد و عملاً راه دیپلماسی بسته شد. اما به نظر میرسد این بار او با نگاهی متفاوت وارد میدان شده است. اخراج چهرههای اصلی سیاست فشار حداکثری دوره قبل مانند مایک پمپئو، جان بولتون و برایان هوک، نشانهای از تمایل ترامپ به اتخاذ رویکردی متفاوت از دوره قبل و علاقه عمیقتر به پیشبرد دیپلماسی است.
نقش آفرینان کلیدی و ساختار مذاکرات
یکی از موضوعات مورد بحث در ایران، سطح مذاکرات و حضور عباس عراقچی به عنوان وزیر امور خارجه ایران در برابر استیون ویتکاف است که از نظر جایگاه سازمانی در سطح پایینتری قرار دارد. منتقدان در ایران معتقدند این یک مذاکره همسطح نیست و ایران باید فردی در سطح تخت روانچی (معاون وزیر) را به این مذاکرات میفرستاد. اما واقعیت این است که دولت ترامپ یک دولت عادی با ساختار بروکراتیک معمول نیست. در این دولت، جایگاه سازمانی افراد اهمیت چندانی ندارد و آنچه تعیینکننده است، میزان نزدیکی و اعتماد ترامپ به آنهاست. در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ نیز شاهد بودیم که جرد کوشنر، داماد او، نفوذ بیشتری از وزیر امور خارجه داشت. استیون ویتکاف به عنوان فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا از جایگاه ویژهای برخوردار است. اگر از منظر سلسله مراتب قدرت در آمریکا نگاه کنیم، پس از ترامپ به عنوان نفر اول، ویتکاف به عنوان نماینده مستقیم او قرار میگیرد که موقعیت قابل توجهی است. علاوه بر این، ویتکاف دو ویژگی مهم دارد: اول اینکه او برخلاف مارکو روبیو (وزیر امور خارجه فعلی آمریکا) که همواره مواضع تندی علیه ایران داشته و مخالف دیپلماسی بوده، فاقد چنین سابقهای است. دوم اینکه ویتکاف عقبه و آینده سیاسی خاصی ندارد و به همین دلیل از فشارهای سیاسی و لابیهای مختلف تأثیر نمیپذیرد و دستش برای مذاکره بازتر است. تجربه موفق ویتکاف در مذاکرات آتشبس غزه میان اسرائیل و حماس نیز نشان داد که او از توانایی قابل توجهی در پیشبرد مذاکرات دشوار برخوردار است. در حالی که دولت بایدن ماهها نتوانسته بود نتانیاهو را به پذیرش آتشبس متقاعد کند، ویتکاف به روایت معروف واشنگتن، در مدت زمان کوتاهی موفق به این کار شد.
مصاحبه اخیر ویتکاف با تاکر کارلسون، مجری سرشناس آمریکایی که خود مخالف جنگ با ایران است، نکات روشنگری درباره رویکرد او و دولت ترامپ نسبت به ایران ارائه داد. ویتکاف در این مصاحبه صراحتاً اعلام کرد که از نظر آمریکا، ایران میتواند برنامه هستهای صلحآمیز داشته باشد، به اقتصاد جهانی بازگردد و روابط بینالمللی خود را گسترش دهد، به شرطی که به دنبال سلاح هستهای نباشد.
مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم؟ اصرار ایران بر مذاکره غیرمستقیم از طریق واسطهای مانند عمان، استراتژیای است که میتواند به کندی روند مذاکرات و حتی سوءتفاهمهای احتمالی منجر شود. در حالی که ترامپ اخیراً تأکید کرده است که اگر مذاکرات غیرمستقیم باشد، ارزش وقت گذاشتن ندارد. دیپلماتهای ایرانی از تواناییهای زبانی و مذاکراتی قابل توجهی برخوردارند و نیازی به مترجم یا واسطه ندارند. از سوی دیگر، ویتکاف برخلاف افرادی مانند جان کری یا راب مالی، سابقه دیپلماتیک چندانی ندارد و با پیچیدگیهای مواضع ایران آشنایی کافی ندارد. در چنین شرایطی، مذاکره غیرمستقیم میتواند به از دست رفتن بخشی از پیامها و برداشتهای نادرست منجر شود. هرچند تأکید ایران بر مذاکره غیرمستقیم قابل درک است، اما محتوای مذاکرات تنها بخشی از معادله است و شکل و ساختار مذاکرات نیز به اندازه محتوا اهمیت دارد. مذاکره مستقیم میتواند روند دستیابی به توافق را تسریع کند و در صورتی که نتیجه مذاکرات مطلوب نباشد، ایران همواره میتواند میز مذاکره را ترک کند.
آنچه این دور از مذاکرات را به فرصتی استثنایی تبدیل کرده، این واقعیت است که ترامپ یک جمهوریخواه با تمایل به توافق با ایران است – پدیدهای که در سیاست آمریکا کمسابقه است. به طور سنتی، جمهوریخواهان مخالف دیپلماسی با ایران بودهاند و بیشتر بر گزینههای سختافزاری تأکید داشتهاند. اگر ترامپ به توافقی با ایران دست یابد، میتواند آن را به عنوان دستاوردی در جهت جلوگیری از جنگ به حامیان جمهوریخواه خود عرضه کند، کاری که هیچ رئیسجمهور دموکراتی قادر به انجام آن نیست. دموکراتها که به طور سنتی طرفدار صلح بودهاند، عموماً نمیتوانند بخشی از جمهوریخواهان را متقاعد کنند که دیپلماسی با ایران راهکار مناسبی است. اما این فرصت محدود است و به چهار سال دوره ریاستجمهوری ترامپ گسترش نمییابد. با وجود چالشهای متعددی که دولت ترامپ با آن مواجه است – از دیپورت دانشجویان و مهاجران گرفته تا مبارزه با کارتلهای مکزیک، بحران اوکراین و روسیه، و تنش در غزه – ممکن است توافق با ایران به تدریج از اولویتهای اصلی کاخ سفید خارج شود. در حال حاضر، توافق با ایران یکی از پنج اولویت اصلی دولت ترامپ است، اما این وضعیت ممکن است تغییر کند و مسئولیت پیگیری مذاکرات به افرادی مانند مارکو روبیو یا مایکل والس سپرده شود که مواضع سختگیرانهتری دارند.
خواستههای ترامپ و احتمال توافق اخیراً ترامپ اعلام کرده است که “خیلی چیز زیادی از ایران نمیخواهد”، اما در صورت عدم توافق، از گزینه حمله نظامی استفاده خواهد کرد. با توجه به سابقه مواضع ترامپ، به نظر میرسد او همچنان بر عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای تأکید دارد و نه لزوماً از بین بردن کل برنامه هستهای ایران. ترامپ در پاسخ به سؤالاتی درباره حمله پیشگیرانه به ایران یا تغییر رژیم، همواره از پاسخ مستقیم طفره رفته یا صراحتاً آنها را رد کرده است. او بر توافق هستهای قابل راستیآزمایی تأکید کرده است که تنها مانع دستیابی ایران به سلاح هستهای شود، نه کل برنامه هستهای ایران. هرچند ممکن است در جزئیات مربوط به سطح غنیسازی، میزان ذخایر یا ساختار برنامه هستهای ایران مذاکراتی صورت گیرد، اما تاکنون ترامپ خواستار از بین بردن کل برنامه هستهای ایران نشده است.
چشمانداز مذاکرات در مجموع، شانس دستیابی به توافق در این مرحله حدود ۶۰ درصد ارزیابی میشود، هرچند تا رسیدن به توافق نهایی راه دشواری در پیش است. نتیجه نشست روز شنبه میتواند تصویر روشنتری از آینده مذاکرات ارائه دهد و مشخص کند که آیا این جلسه، اولین و آخرین جلسه مذاکرات خواهد بود یا زمینهای برای مذاکرات بیشتر و حتی گذار از مذاکرات غیرمستقیم به مذاکرات مستقیم فراهم خواهد کرد.
مسیر پیش رو در دیپلماسی ایران و آمریکا
فرصت دیپلماسی میان ایران و آمریکا در شرایط فعلی یک فرصت طلایی اما محدود است. با توجه به پیچیدگیهای سیاست داخلی آمریکا و نقش منحصر به فرد ترامپ به عنوان یک رئیسجمهور جمهوریخواه طرفدار توافق، این فرصت میتواند به سرعت از دست برود. بنابراین، اتخاذ رویکردی پراگماتیک و منعطف – در عین حفظ اصول اساسی – میتواند به پیشبرد منافع ملی ایران کمک کند.