سرویس خبری ایران من: در پی بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید و آغاز دور جدید ریاست جمهوری او، فصل تازهای در روابط ایران و آمریکا گشوده شده است. پس از چهار سال تنش و بنبست دیپلماتیک در دوران بایدن، اکنون ترامپ با رویکردی متفاوت از دوره قبلی خود، فرصتی برای پیشبرد مذاکرات هستهای با ایران یافته است. این نوشتار به بررسی چشمانداز این مذاکرات و راهبردهای احتمالی دولت جدید آمریکا میپردازد.
پیروزی سهگانهای که ترامپ با مذاکرات ایران میتواند به دست آورد نخستین مواجهه دیپلماتیک دونالد ترامپ با جمهوری اسلامی ایران، فراتر از حد انتظار پیش رفت. هر دو طرف، مذاکرات اخیر در عمان را «سازنده» و «مثبت» ارزیابی کردند؛ اما نشانه اصلی پیشرفت، جایی بود که عباس عراقچی، معاون وزیر امور خارجه ایران، پذیرفت مستقیماً با نماینده ویژه ترامپ، استیو ویتکوف، گفتوگو کند.
در طول چهار سال ریاستجمهوری جو بایدن، مقامات ایرانی حتی یکبار هم حاضر نشدند در سطح وزارت خارجه با آمریکاییها مذاکره مستقیم داشته باشند. اکنون ترامپ فرصتی ویژه دارد تا با هدف دستیابی به «توافقی بهتر»، مسیر یک پیروزی سهجانبه را دنبال کند.
رویکردهای متفاوت به مسئله هستهای ایران
ترامپ بارها اعلام کرده که تنها خط قرمز او، جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای است. اما هنوز مشخص نیست که آیا او در این مسیر به دنبال الگوی لیبی خواهد رفت ـ که خواستار برچیدن کامل برنامه هستهای است و اسرائیل نیز از آن حمایت میکند ـ یا ترجیح میدهد بهجای حذف کامل، توافقی مبتنی بر راستیآزمایی و محدودسازی برنامه را دنبال کند.
مسئله اصلی الگوی لیبی این است که ایران بههیچوجه تن به چنین تسلیمی نخواهد داد؛ درست به همین دلیل است که اسرائیل چنین گزینهای را مطرح میکند: چون مطمئن است باعث شکست مذاکرات میشود و در نتیجه ترامپ را بهسمت گزینه نظامی سوق میدهد.
با این حال، ویتکوف در مذاکرات شنبه هیچ اشارهای به برچیدن کامل برنامه هستهای ایران نکرد. تمرکز گفتوگوها بیشتر بر میزان محدودسازی برنامه و تخفیف تحریمهایی بود که ترامپ حاضر است در ازای آن ارائه کند.
در ظاهر، برچیدن کامل برنامه هستهای اقدامی قاطعانهتر به نظر میرسد، اما در عمل چندان واقعبینانه نیست. در مقابل، مدل راستیآزمایی، علاوه بر اینکه امکانپذیرتر است، پیشتر هم مورد توافق ایران قرار گرفته بود و میتواند بار دیگر مبنای توافق قرار گیرد. چالش اصلی این است که ایران طی سالهای اخیر، برنامه هستهای خود را به شکل قابلتوجهی گسترش داده و بازگرداندن آن به وضعیت سال ۲۰۱۵ بسیار دشوار خواهد بود.
تفاوت راهبرد ترامپ با پیشینیان
اما همینجا است که تفاوت ترامپ با اوباما و بایدن آشکار میشود. برخلاف دولتهای پیشین، ترامپ تمایل دارد برخی از تحریمهای اولیه را ـ یعنی آن دسته که مانع از فعالیت شرکتهای آمریکایی در ایران شدهاند ـ لغو کند. این موضوع دست او را برای امتیازدهی در مذاکرات بازتر میکند.
دولت اوباما بهدلیل نگرانی از واکنش تند جمهوریخواهان، هرگز حاضر نشد بهصورت جدی درباره لغو تحریمهای اولیه مذاکره کند. او ترجیح میداد توافق را صرفاً به مسائل هستهای محدود کند و از طرح موضوعات اقتصادی پرهیز کند، چرا که بیم داشت متهم شود امنیت ملی را در برابر منافع شرکتهای آمریکایی معامله کرده است.
از سوی دیگر، دولت بایدن بهگفته راب مالی، نماینده پیشین او در امور ایران، از همان ابتدا علاقهای به توافق نداشت. تمرکز بایدن بیشتر بر هزینههای سیاسی داخلی لغو تحریمها بود تا منافع راهبردی توافق هستهای.
ترامپ اما نگاه متفاوتی دارد. او تحریمهای اولیه را نوعی جریمه برای شرکتهای آمریکایی میداند و به همین دلیل، مشتاق است زمینه بازگشت این شرکتها به بازار ایران را فراهم کند.
هزینههای اقتصادی تحریم برای آمریکا و مسیر پیش رو
با توجه به سطح پیشرفت فعلی برنامه هستهای ایران، شاید تنها شانس ترامپ برای بازگرداندن وضعیت به قبل، همین تمایل او به ارائه تخفیفهای اقتصادی باشد. او قادر است پیشنهادی بهتر از آنچه اوباما به دست آورد و بایدن از رسیدن به آن ناتوان ماند، روی میز بگذارد. مدلی که در آن، امتیازهای بیشتر در قبال محدودیتهای بیشتر مبادله میشود.
اگر ترامپ تمرکز خود را صرفاً بر مسئله هستهای حفظ کند ـ و موضوعاتی مانند برنامه موشکی ایران یا روابطش با گروههایی چون حزبالله و حوثیها را از متن توافق کنار بگذارد ـ و بهجای اصرار بر برچیدن، بهدنبال چارچوبی مبتنی بر راستیآزمایی باشد، در عین حال با کاهش تحریمهای اقتصادی، زمینه ورود شرکتهای آمریکایی به ایران را فراهم کند، میتواند یک پیروزی سهگانه رقم بزند:
جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای
جلوگیری از وقوع یک جنگ دیگر در خاورمیانه
بازگشایی فرصتهای اقتصادی گسترده برای شرکتهای آمریکایی، که بهنوبه خود اشتغالزایی گستردهای در آمریکا بههمراه خواهد داشت
واقعیت این است که تحریمهای آمریکا علیه ایران، هزینههای اقتصادی سنگینی برای خود آمریکا داشتهاند. پژوهشی که در سال ۲۰۱۴ توسط جاناتان لزلی، رضا مرعشی و نویسنده این متن انجام شد، نشان میداد که بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۲، آمریکا بین ۱۳۵ تا ۱۷۵ میلیارد دلار درآمد صادراتی بالقوه را بهدلیل تحریم ایران از دست داده است.
این زیان اقتصادی، به معنای فرصتهای شغلی از دسترفته نیز هست. در همان گزارش آمده بود که بهطور میانگین، این ضرر تجاری سالانه معادل از دست رفتن ۵۰ تا ۶۶ هزار شغل در آمریکا بوده است. تنها در سال ۲۰۰۸، این رقم به بالاترین میزان خود یعنی ۲۷۹ هزار شغل از دسترفته رسید.
اگر ترامپ استراتژیای را دنبال کند که اولویت آن تنها جلوگیری از بمب هستهای باشد، نه مسائل جانبی دیگر؛ و اگر بهجای برچیدن، بهدنبال محدودسازی برنامه باشد، در عین حال تحریمهای اقتصادی را کاهش دهد تا مسیر ورود شرکتهای آمریکایی به ایران باز شود، آنگاه شانس واقعی برای کسب یک پیروزی سهگانه خواهد داشت.