سرویس خبری ایران من: در سالهای اخیر، جایگاه ایالات متحده آمریکا در عرصه بینالمللی دستخوش تغییرات قابل توجهی شده است. سیاستهای داخلی و خارجی دولتهای مختلف آمریکا، بهویژه دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ، اعتماد جهانی به این کشور را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. این متن به بررسی چالشهای موجود در بازسازی این اعتماد از دسترفته و راهکارهای احتمالی برای بهبود جایگاه آمریکا در نظام بینالملل میپردازد.
چالش بازسازی اعتماد به آمریکا در جهان
در نخستین ماههای ریاستجمهوری دونالد ترامپ، بسیاری از ناظران بینالمللی دچار سردرگمی شدند. نگرانیها تنها به نابسامانی در ساختارهای حیاتی دولت آمریکا محدود نبود. حملات مستقیم به آموزش عالی، فشار به نهادهای حقوقی معتبر، نادیدهگرفتن روندهای قانونی و احکام دادگاهها، رفتارهای تلافیجویانه علیه مخالفان شخصی رئیسجمهور، و تحمیل تعرفههایی نامنظم به رقبا و حتی متحدان—همه دست به دست هم داد تا تصویری نگرانکننده از آینده ایالات متحده ارائه دهند.
افزون بر این، ناتوانی آشکار بسیاری از منصوبان ترامپ در پیشبرد سیاستها، نهتنها بیکفایتی فردی بلکه بیثباتی نهادی را نیز نمایان کرد. نتیجه چه بود؟ کاهش فوری اعتماد جهانی به ایالات متحده. به گفته مارک بلیث، استاد دانشگاه براون، «دنیا به این نتیجه رسیده که دولت آمریکا هیچ تصوری از کاری که انجام میدهد ندارد.» همکارش جیسون فورمن نیز در گفتوگو با سیانان هشدار داد که آمریکا اکنون «شریکی بهشدت غیرقابل اعتماد» برای جهان است.
سؤال اصلی اینجاست: آیا میتوان این اعتماد از دسترفته را بازگرداند؟ با اینکه ترامپ همیشگی نیست، اما بازسازی اعتمادی که بهشدت آسیب دیده، آسان نخواهد بود.
زخمهای ماندگار ترامپیسم
در سال ۲۰۲۱، زمانی که جو بایدن به قدرت رسید، امیدها زنده شد. او چهرهای آشنا و وفادار به همکاریهای بینالمللی بود. بسیاری از متحدان آمریکا امیدوار بودند که دورهی ترامپ صرفاً یک استثنا بوده و تکرار نخواهد شد. اما با پیروزی دوباره ترامپ در انتخابات ۲۰۲۴، آن هم پس از تلاش برای زیر سؤال بردن نتایج انتخابات پیشین و محکومیتهای کیفری، این امیدها به شدت آسیب دید.
نخستوزیر کانادا با لحنی تلخ اعلام کرد: «رابطه قدیمی ما با آمریکا، مبتنی بر همپوشانی اقتصادی و امنیتی عمیق، به پایان رسیده است.» این جمله تنها بیانگر یأس نبود؛ بلکه نشانهای بود از اینکه بیاعتمادی دیگر صرفاً متوجه یک فرد نیست، بلکه ریشهدارتر و ساختاریتر شده است.
چگونه میتوان مسیر را اصلاح کرد؟
از منظر روابط بینالملل، این همان بحران کلاسیک «قابلاعتماد بودن» یک بازیگر جهانی است. تا زمانی که جنبش ترامپیستی «آمریکا را دوباره عظمت ببخشیم» (MAGA) حمایت قابلتوجهی از بخشی از جامعه آمریکا دارد، نگرانی دیگر کشورها درباره رفتارهای غیرمنطقی آمریکا باقی خواهد ماند. حتی اگر ترامپ برود، کسی شبیه او ممکن است جای او را بگیرد—و این احتمال، کابوس شرکای بینالمللی واشنگتن است.
با این حال، اگر فرض کنیم آینده آمریکا لزوماً اسیر ترامپیسم نخواهد بود، چه اقداماتی میتواند اعتماد از دسترفته را بازیابد؟ در ادامه، چهار پیشنهاد کلیدی ارائه میشود.
پذیرش اشتباه، اولین گام اصلاح
اولین قدم، اعتراف صریح به اشتباهات است. وقتی کشوری دست به اقداماتی مضر برای خود و دیگران میزند، اذعان شفاف به اشتباه میتواند نقطهی آغاز ترمیم روابط باشد. عذرخواهی واقعی نشان میدهد که اشتباهات گذشته درک شدهاند و احتمال تکرار آنها کاهش یافته است.
این اعتراف نباید نمادین و یکباره باشد، بلکه باید با توضیح روشن درباره اینکه چه چیز اشتباه بوده و چرا زیانبار بوده، همراه باشد. آلمان پس از جنگ جهانی دوم با پذیرش مسئولیت خود، توانست روابطش را با اروپا ترمیم کند. در مقابل، عدم صراحت ژاپن در این زمینه باعث شد تا روابطش با همسایگان، هرچند بهتر شده، همچنان شکننده باقی بماند.
اگر چهرههای جمهوریخواه نیز در این مسیر همراه شوند، تأثیر این پیام دوچندان خواهد شد. در این مسیر، دموکراتها باید از هر تغییر موضعی استقبال کرده و از حمله به کسانی که از مسیر گذشته بازمیگردند، بپرهیزند. بازسازی اعتماد ملی و بینالمللی، یک پروژهی دوحزبی است.
توافقهای جدید با نگاه به منافع دوطرفه
دولت آینده آمریکا باید بهدنبال توافقهایی با دیگر کشورها باشد که همزمان منافع ایالات متحده و شرکایش را تأمین کند. کشورها زمانی به تعهدات پایبند میمانند که احساس کنند اجرای آنها برایشان سودآور است. نمیتوان انتظار داشت دولتی به توافقی وفادار بماند که برایش زیانآور باشد.
این مسئله بهویژه در بحثهایی مانند بازدارندگی نظامی اهمیت پیدا میکند. حتی اگر تضمینی وجود نداشته باشد، توافقهایی که منافع طرفین را در بر بگیرد، احتمال پایبندی را بیشتر میکند. تجربه جنگ تجاری ترامپ نشان داد که بسیاری در ابتدا باور نمیکردند او واقعاً آن را پیش ببرد؛ چون این سیاست حتی به ضرر آمریکاست.
هدف نباید بازگشت به وضعیت قبل از ۲۰۲۴ باشد. جهان تغییر کرده و نظم قدیمی کامل و بینقص نبود. برای مثال، اروپا باید مسئولیت بیشتری در زمینه امنیت بر عهده بگیرد، و آمریکا باید تمرکز بیشتری بر آسیا داشته باشد. اما همکاریهای اقتصادی و امنیتی با دموکراسیهای همفکر باید حفظ شود—نه اینکه به آنها به چشم دشمن نگریسته شود.
شایستگی و انسجام در سیاستگذاری
دولت بعدی آمریکا باید افرادی را بهکار بگیرد که صلاحیت واقعی برای پستهای حساس دارند و در میان همتایان خارجی مورد احترام هستند. سیاستگذاری باید منسجم، منضبط و حرفهای باشد. این نکتهای بدیهی به نظر میرسد، اما تجربهی دولت ترامپ نشان داد که دیگر نمیتوان آن را بدیهی فرض کرد.
اعتماد بینالمللی زمانی بازمیگردد که دیگر کشورها مطمئن شوند آمریکا دوباره تحت رهبری افرادی است که میدانند چه میکنند و تصمیمات کلان را براساس هوسها یا توییتها نمیگیرند.
مسئولیتپذیری، شرط لازم برای آینده
مهمترین اصل برای بازسازی اعتماد جهانی این است: کسانی که امروز عمداً اعتبار آمریکا را زیر پا گذاشتهاند، باید پاسخگو باشند. البته پاسخگویی همیشه در آمریکا کمیاب بوده است—دلیل اینکه بسیاری از معماران فجایع سیاست خارجی یا اقتصادی گذشته، هنوز در اندیشکدهها، دانشگاهها یا رسانهها حضوری فعال دارند.
اما تا زمانی که کسانی که مرتکب تخلف یا سوء مدیریت شدهاند، بدون پیامد باقی بمانند، هیچ نشانهای از تغییر واقعی وجود نخواهد داشت. البته این نباید به معنای انتقامجویی باشد، بلکه منظور اجرای عدالت است—اگر قانونی نقض شده، باید پیگرد قانونی در پیش گرفته شود. و اگر کسی در چارچوب قانون، اما با نتایجی فاجعهبار عمل کرده، نباید با تریبونهای طلایی در رسانهها یا پناهگاههای دانشگاهی پاداش بگیرد.
هرچقدر این افراد به حاشیه رانده شوند، دنیا بیشتر باور میکند که آمریکا از گذشته درس گرفته است.
یک پارادوکس خطرناک
اما همین اصل پاسخگویی، میتواند معضلی خطرناک هم باشد. هرچه تخلفات گذشته سنگینتر باشند، انگیزه متخلفان برای ماندن در قدرت بیشتر خواهد بود—چرا که میدانند در صورت ترک قدرت، با عدالت روبهرو خواهند شد.
این همان الگویی است که در کشورهایی مانند مجارستان، ترکیه یا اسرائیل نیز دیدهایم؛ جایی که رهبران منتخب اما اقتدارگرا، به هر قیمتی در قدرت میمانند. برای آمریکا نیز، آینده دموکراسی و جایگاه جهانیاش، به یک سؤال کلیدی وابسته است: آیا اکثریت مردم این کشور حاضرند بپذیرند که آنچه ترامپ و پیروانش انجام دادهاند، خطرناک، آسیبزننده، و غیرقابل تکرار است؟
اگر پاسخ این سؤال مثبت باشد، آنگاه میتوان امید داشت که ایالات متحده بار دیگر، نهفقط در جهان، بلکه در چشم خود نیز قابل اعتماد شود.