سرویس خبری ایران من: در ماههای اخیر، شاهد تغییرات اساسی در روند مذاکرات هستهای بین ایران و آمریکا بودهایم. این تغییرات نه تنها در ظاهر بلکه در ماهیت و فلسفه مذاکرات نیز مشهود است. تحولات سیاسی در واشنگتن و تغییر رویکرد در تیم مذاکرهکننده آمریکایی باعث شده تا فضای گفتگوها از حالت مصالحهجویانه به سمت رویکردی سختگیرانهتر حرکت کند. این نوشتار به بررسی این تغییرات و پیامدهای آن میپردازد.
تغییر در الگوی مذاکرات هستهای
در روزهایی که اخبار مذاکرات هستهای ایران و آمریکا صدر رسانههای بینالمللی قرار گرفته بود، نشانههایی از تغییر در الگو، زبان و حتی فلسفهی مذاکرات مشاهده شد. در حالی که مذاکرات قبلی بیشتر متمرکز بر رفع تنش و یافتن نقاط توافق بود، این بار مذاکرات سختتر، فشردهتر و البته سیاهتر شده بود؛ مرحلهای که در آن فشار، تهدید غیرمستقیم و نمایش قدرت نقش پررنگتری داشت و رنگبوی دیپلماتیک به سمت مصالحهی کمتر و خویشتنداری کمتری رفته بود.
مذاکرات مستقیم اخیر میان ایران و آمریکا در مفان آغاز این روند تازه را نشان داد. در همان دور نخست گفتوگوها، ایران یک بستهی پیشنهادی ارائه کرد که تغییر شگفتانگیزی در مسیر مذاکرات ایجاد نمود. بستهی پیشنهادی ایران شامل سه گام مشخص بود:
گام نخست: ایران متعهد میشد سطح غنیسازی اورانیوم خود را کاهش دهد، مشروط بر آنکه آمریکا داراییهای بلوکه شدهی ایران را آزاد کرده و اجازه فروش آزاد نفت ایران را بدهد.
گام دوم: تهران توقف کامل غنیسازی را مطرح کرد؛ در مقابل، واشنگتن باید مانع فعال شدن مکانیزم ماشه شود.
گام سوم: ایران تعهد میداد ذخایر اورانیوم غنیشده خود را به کشور ثالث منتقل کند و آمریکا موظف میشد توافق نهایی را به تصویب کنگره برساند و تمام تحریمها را لغو کند.
این پیشنهاد زمانی مورد توجه ویژه قرار گرفت که «استیون ویتکاه»، نمایندهی ویژهی آمریکا در مذاکرات، یادداشتی منتشر کرد که در آن امید به ایجاد مسیر جدیدی برای احیای توافق هستهای شکل گرفت. اما این امید کوتاهمدت بود؛ به سرعت موجی از انتقادات تند علیه ویتکاه در واشنگتن به راه افتاد و مخالفان سرسخت جمهوریخواه و اسرائیلی، او را به سوءدرک واقعی از تهدید ایران متهم کردند.
تحت این فشارها، کاخ سفید تصمیم گرفت تیم مذاکراتی خود را بازآرایی کند و چهرهای جدید به میدان بفرستد: مایکل آنتون.
رویکرد جدید آمریکا: دیپلماسی تهاجمی
آنتون، متفکر جناح راست محافظهکار آمریکا، نویسندهی مقالهی معروف «پرواز ۹۳» در سال ۲۰۱۶، کسی بود که در دولت اول ترامپ نیز نقش مؤثری داشت. برای او، سیاست خارجی چیزی جز میدان بیآرمان نبرد قدرتها نیست؛ جایی که تنها زبان زور فهمیده میشود.
با ورود آنتون، هدف مذاکرات تغییر کرد:
دیگر رسیدن به توافق سریع در اولویت نبود بلکه هدف اصلی این بود که ایران تحت بیشترین میزان فشار ممکن، در کوتاهترین زمان ممکن، مجبور به پذیرش محدودیتهای سخت شود. آنتون باور داشت که ایران فقط زمانی محدودیتهای جدی را میپذیرد که تهدیدهای معتبر نظامی و فشارهای اقتصادی واقعی بر آن وارد شود.
در این چارچوب، انفجار در بندر شهید رجایی نیز تحلیل شد: به عنوان پیامی غیرمستقیم به تهران که مذاکرات بدون امتیازدهی واقعی ممکن است با تبعات ملموس و ناخوشایندی همراه شود.
با تغییر فلسفهی مذاکرات، تیم جدید آمریکا بر روی جزئیات فنی برنامهی هستهای ایران به دقت متمرکز شد تا توافقی سخت و بدون راههای فرار برای تهران شکل بگیرد. این تحولات فقط تغییر افراد یا تاکتیک نبود بلکه بازتابدهندهی تغییر در خود فلسفهی برخورد واشنگتن با پروندهی ایران بود.
در دوران بایدن، سیاست ایالات متحده در قبال ایران بر مبنای صبر استراتژیک و امید به بازگشت تدریجی به برجام بنا شده بود. اما این سیاست به مرور به فرسایش سیاسی انجامید و منتقدان بایدن آن را نشانهی ضعف در برابر تهدیدهای فزایندهی ایران دانستند.
اکنون با بازگشت چهرههایی چون مایکل آنتون، سیاست آمریکا فعالتر و تهاجمیتر شده است: فشار واقعی، تهدید محسوس، تحریمهای جدید و در کنار آن دیپلماسی محدود و مشروط. در این چارچوب، اقدامات غیررسمی همچون انفجار در بندر شهید رجایی نیز بخشی از پیامدهی سختگیرانه به حساب میآید.
دیپلماسی نیمهدندان: چالشهای پیش روی ایران
در این بازی جدید، لبخند دیپلماتیک بدون نشان دادن دندان واقعی بیمعناست. تهدید واقعی تنها راهی است که میتواند بازدارندگی ایجاد کند. از این منظر، مذاکره تنها زمانی معنا پیدا میکند که تهدیدهای واقعی و در دسترس همزمان وجود داشته باشد.
حادثهی انفجار بندر رجایی را نیز نباید فقط به عنوان یک فاجعهی اقتصادی یا انسانی تحلیل کرد؛ بلکه باید آن را بخشی از میدان جدید نبرد سخت میان ایران و آمریکا دانست، جایی که مردم، قربانیان اصلی این نزاع بیرنگ هستند.
در پایان، دیپلماسی جدید آمریکا در قبال ایران دیگر دیپلماسی لبخند نیست؛ دیپلماسی نیمهدندان است: چهرهی مهربان، اما با دندانهای نیمهنمایان.
آیندهی مذاکرات بستگی به میزان درک طرف ایرانی از تغییرات واقعی و میزان آمادگی تهران برای امتیازدهی واقعی دارد. اگر ایران الگوهای قبلی را تکرار کند و بازی زمان را ادامه دهد، خطر تشدید فشارها و حتی اقدامات سخت بسیار جدی خواهد بود.
در سوی دیگر، آمریکا هم در موقعیتی نیست که به هر قیمتی توافق کند؛ بازگشت ترامپ و چرخش به سمت سیاستهای ملیگرایانهی تهاجمی، نشان میدهد که کاخ سفید به دنبال توافقی واقعی و قابل دفاع است؛ توافقی که بتواند ابزار فشار مؤثری در دست دولت آمریکا باقی بگذارد.
مذاکرات امروز دیگر شباهتی به فضای ۲۰۱۵ یا ۲۰۲۱ ندارد. در این میدان تازه، زبان تفاهم با زبان تهدید درآمیخته است.
و سؤال بزرگ این است:
آیا ایران آمادگی پذیرش قواعد این بازی جدید را دارد یا نه؟
این سؤال، سرنوشت مذاکرات را – و شاید خیلی چیزهای دیگر را – تعیین خواهد کرد.