پادکست این یادداشت را گوش کنید
سرویس خبری ایران من: در سالهای اخیر، رهبری جمهوری اسلامی ایران تغییرات قابل توجهی در رویکرد خود نسبت به غرب و بهویژه ایالات متحده نشان داده است. این تحول که با مذاکرات هستهای همراه شده، نشاندهنده تلاش برای بقا در شرایط دشوار داخلی و بینالمللی است. آنچه در ادامه میخوانید، تحلیلی از این تغییر استراتژیک و دلایل پشت آن است.
رهبر جمهوری اسلامی امیدوار است که ایالات متحده بتواند رژیم آسیبپذیر او را نجات دهد. اگر روزی دیپلماتهای آمریکایی به سفارتی بازگردند که ایران بیش از چهار دهه پیش اشغال و تصرف کرد، آن را تقریباً همانگونه خواهند یافت که ترک کرده بودند: دستگاههای تلکس و کاغذخردکنها هنوز پابرجا هستند، اتاق ارتباطات عایقکاریشده دستنخورده باقی مانده و مهر بزرگ بالای سر در ورودی همچنان دیده میشود. این ساختمان امروز بهعنوان «موزه لانه جاسوسی» شناخته میشود. اما حالا، بسیاری از رهگذران تهرانی میگویند میتوان تصور کرد که پرچم آمریکا بار دیگر بر فراز این ساختمان برافراشته شود.
مذاکرات هستهای و تغییر رویکرد داخلی
گفتوگوهای هستهای ایران و آمریکا وارد دور چهارم شده است؛ مذاکراتی که بسیاری از همان موضوعاتی را در بر میگیرد که در سال ۲۰۱۵ به توافق برجام و محدودیت برنامه هستهای ایران انجامید. با این حال، فضای این مذاکرات با گذشته تفاوت زیادی دارد. آن زمان، ایران با شش قدرت جهانی در حال گفتوگو بود، اما امروز تنها طرف مقابل، آمریکاست. یک دهه پیش، در داخل ایران شکافهای سیاسی وجود داشت. اما اکنون، حاکمیت در حمایت از رهبر جمهوری اسلامی متحد شده است.
آیت الله خامنهای که پیشتر نسبت به مذاکره مردد بود، امروز از آن حمایت میکند. سپاه پاسداران که زمانی خود را بازنده هرگونه توافق میدید، اکنون چشمانتظار منافع آن است. تحولات اجتماعی نیز این تغییر رویکرد را نشان میدهد. یکی پس از دیگری، نمادهای ضدآمریکایی در حال حذف شدناند. در دانشگاه تهران، جایی که دانشجویان هنگام ورود ناچار بودند روی پرچم آمریکا قدم بگذارند، دیگر چنین نشانی دیده نمیشود. واعظان پس از نماز جمعه، کمتر شعار «مرگ بر آمریکا» سر میدهند. پلیسی که روزی زنان بیحجاب را کتک میزد، حالا با کسانی برخورد میکند که خواستار اجرای سختگیرانهتر حجاب هستند. حتی امید به توافق، نفس تازهای به اقتصاد داده است. ارزش ریال از آغاز مذاکرات تاکنون ۲۵ درصد در برابر دلار تقویت شده؛ رقمی که حتی پس از برجام هم دیده نشد—البته از یک مبنای بسیار پایین.
آیت الله خامنهای و چرخش در گفتمان سیاسی
بهطرز شگفتانگیزی، شخص آیتالله خامنهای پیشتاز این تغییر موضع است. او که پیشتر در سخنانش امام حسین را به خاطر مقاومت در برابر ظلم ستایش میکرد، اکنون از امام حسن تمجید میکند که برای صلح، با دشمن به توافق رسید. شاید آیت الله خامنهای چاره دیگری نداشته باشد. از منظر سیاسی، اقتصادی و نظامی، نظام جمهوری اسلامی دچار فرسایش شده است. رسانههای ماهوارهای و فیلترشکنها کنترل دولت بر جریان اطلاعات را ضعیف کردهاند.
ایرانیان که روزگاری هر ده سال یکبار به خیابان میآمدند، حالا هر دو سال دست به اعتراض میزنند. تولید ناخالص داخلی ایران که در سال ۲۰۱۵ با ترکیه و عربستان همتراز بود، اکنون به یکسوم آنها رسیده است. قطعی برق به یک رویداد عادی بدل شده و مقاماتی که زمانی مدافع «اقتصاد مقاومتی» بودند، حالا برای جلب سرمایهگذاری خارجی—حتی از آمریکا—در بخشهایی مانند انرژی به تکاپو افتادهاند. حملات اسرائیل به سامانههای دفاع هوایی ایران، این کشور را در وضعیت آسیبپذیر قرار داده و حضور ناوهای هواپیمابر و بمبافکنهای پنهانکار آمریکا در نزدیکی مرزهای ایران، این تهدید را ملموستر کرده است. تجربه یمن شمالی نیز هشداری برای آنچه ممکن است بر سر ایران بیاید، به شمار میرود. محور مقاومت ایران، از سوریه و لبنان گرفته تا غزه، در حال فروپاشی است. تنها راه بقا برای نظام، سازگاری است.
تحولات در ساختار قدرت و تغییر در سیاست خارجی
به همین دلیل، تلاش میکند شکست را به شکلی از فضیلت بازتعریف کند. گروههای نیابتی که روزی مانع اصلی مذاکرات بودند، دیگر وزن گذشته را ندارند. کشورهای عربی خلیج فارس که زمانی با اسرائیل علیه توافق متحد شده بودند، اکنون از ثبات احتمالی آن استقبال میکنند. روحانیون حاکم نهتنها رابطه با عربستان سعودی—که تا همین چند وقت پیش آن را بیدین و فاسد میخواندند—را عادی کردهاند، بلکه از این کشور میخواهند نقش واسطه میان ایران و جهان عرب و حتی آمریکا را ایفا کند. برخی از چهرههای تندرو داخل حکومت از این تغییر مسیر نگراناند. به باور آنها، بهترین راه نجات جمهوری اسلامی نه نزدیکی به آمریکا بلکه مقابله با آن است.
با این حال، حتی در حالی که تهدید حملات احتمالی از سوی آمریکا و اسرائیل هنوز وجود دارد، بسیاری نگراناند که اسرائیل تلاش میکند ایران را به درگیری آشکار بکشاند—و توانایی کشور در پاسخگویی زیر سؤال است. زمانی، ایدئولوگها اسرائیل را عامل هر حادثهای میدانستند. اما وقتی انفجاری در بندرعباس رخ داد که دستکم ۷۰ کشته برجای گذاشت—درست در آستانه دور سوم مذاکرات با آمریکا در ۲۶ آوریل—مقامات ایرانی آن را حادثهای تصادفی اعلام کردند. همزمان، شروع به پاکسازی حلقه نزدیک خود کرده است. بهجای معرفی یک چهره افراطی برای ریاستجمهوری، از فردی همچون مسعود پزشکیان حمایت کرده که آشکارا از دوستی با آمریکا دفاع میکند.
مرتضی قربانی، فرمانده سپاه که زمانی تهدید به غرق کردن ناوهای آمریکایی کرده بود، حالا در رأس یک باشگاه تیراندازی قرار گرفته است. محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح که بر سپاه نظارت دارد، در آستانه مذاکرات با آمریکا با لباس غیرنظامی در تخت جمشید ظاهر شد و پیام صلح صادر کرد. همچون یک سیاستمدار عمل میکند: زبانی دوگانه دارد. گاهی یادآوری میکند که صلح امام حسن تنها به دلیل شرایط زمانه بود و دوام نداشت. اما مشاوران او میگویند اگر صلح به بقای نظام کمک کند، آماده پذیرش آن است. این رهبر ۸۶ ساله، پس از ۳۵ سال زمامداری، بیشتر رقبای خود را یا پشت سر گذاشته یا حذف کرده و ساختاری مطیع از فرماندهان، روحانیان و مدیران ایجاد کرده است. مذاکره با نمایندگان ، عملاً جایگاه بینالمللی او را تثبیت کرده و فریادهای تغییر رژیم را فرو نشانده است.
یکی از مقامات با خوشحالی میگوید: «رئیسجمهور آمریکا در نامهاش را ‘عزیزم’ خطاب کرده بود.» رژیم شاید برخی نمادهای اسلامی را کنار گذاشته باشد، اما مهمترینشان را حفظ کرده است. و آن نماد، عمامهای است که همچون تاجی بر سر میدرخشد.
در پایان، آنچه امروز در سیاست خارجی ایران شاهد آن هستیم، چرخشی استراتژیک است که بیش از هر چیز، برآمده از ضرورتهای بقای نظام است. ، به عنوان رهبر نظام، در میان فشارهای داخلی و خارجی، ناگزیر به پذیرش تغییراتی شده که پیشتر آنها را خط قرمز میدانست. حال باید دید آیا این رویکرد جدید میتواند آیندهای برای نظام جمهوری اسلامی رقم بزند یا تنها تعویقی موقت در روند فرسایشی آن خواهد بود.