سرویس خبری ایران من: عباس عبدی در این یادداشت تفاوت جاسوسی و دسترسی آزاد به اطلاعات را بررسی میکند. تندروها این دو مفهوم را عمداً با هم اشتباه میگیرند. اقتصاد اطلاعات امروز بخش عمدهای از اقتصاد جهان را تشکیل میدهد. محدودیت دسترسی به اطلاعات به کشور آسیب میرساند و پیشرفت را متوقف میکند.
اقتصاد اطلاعات و جایگاه جهانی آن
به گزارش ایران من، عباس عبدی تحلیلگر مسائل سیاسی در یادداشتی با عنوان «جاسوسی و دسترسی آزاد به اطلاعات؟» در روزنامه اعتماد نوشت:
تندروها یکی از گزارههای نادرست و ضد منافع کشور را برای سالها مطرح میکنند. آنها تمایز میان جاسوسی و دسترسی آزاد به اطلاعات را نادیده میگیرند. اخیراً این گروه این مسأله را دوباره و دهباره درباره شبکههای مجازی مطرح کردهاند. در واقع آنها با جاسوسی مشکل ندارند، بلکه با دسترسی آزاد به اطلاعات و آزادی بیان مخالفت میکنند.
دنیای امروز و پیشرفت و برنامهریزی آن بر اطلاعات متکی است. اقتصاد اطلاعات که زمانی جزو کوچکی از اقتصاد هر جامعهای بود امروز بسیار بزرگ شده است. سنتاً اقتصاد را به سه بخش صنعت، خدمات و کشاورزی تقسیم میکنند. اقتصاد اطلاعات و دانشمحور چنان گسترش و اهمیت یافته که نهادهای اقتصادی مهم جهان این بخش را به عنوان بخش چهارم به اقتصاد اضافه کردهاند.
این بخش فناوری اطلاعات، تحلیل داده و هوش مصنوعی، خدمات حرفهای پیچیده، آموزش عالی و تحقیقات و تولید نرمافزار و خدمات دیجیتال و رسانههای نوین را شامل میشود. این بخش در ایالات متحده ۳۵ تا ۴۰ درصد از کل اقتصاد را تشکیل میدهد. در آلمان حدود ۳۰ درصد است. در چین ۲۰ تا ۲۵ درصد که با رشد شتابان همراه است. در شمال اروپا بالای ۴۰ درصد و در کره حدود ۳۵ درصد است.
در ایران این رقم علیرغم وجود نیروهای متخصص خوب، ۶ تا ۱۰ درصد است. ترکیه نیز ۱۸ تا ۲۲ درصد دارد. کارشناسان ذیربط در این زمینه بهتر میدانند و قصد پرداختن به این اقتصاد را ندارم. آنچه میخواهم بگویم، نقد رویکرد فاجعهباری است که مخالفان تحت پوشش مبارزه با جاسوسی مطرح میکنند. این رویکرد مانع تولید اطلاعات و دسترسی آزاد به آن میشود.
محدودیت دسترسی به اطلاعات و پیامدهای آن
دولت گذشته سعی کرد تا آنجا که توان داشت مجاری تولید و انتشار دادهها را ببندد. این دولت برای اولینبار در ایران جدید، حتی از تولید و ارائه اطلاعات بهداشتی و درمانی به سازمان بهداشت جهانی نیز امتناع کرد. این یادداشت به صورت مختصر به ریشه این ماجرا پرداخته میشود. همچنین اینکه این رویکرد چه عوارض وحشتناکی برای ایران و مردم دارد را بررسی میکند.
مدیران و سیاستگذاران یکی از ریشههای مخالفت خود با دسترسی آزاد به اطلاعات را آشکار کردن نقاط ضعف خود میدانند. هنگامی که شاخصهای آموزشی، بهداشتی، اقتصادی و سایر بخشها بدتر میشود تنها راهی که به ذهن آنان میرسد، منع تولید و منع دسترسی به اطلاعات یا دستکاری در دادههاست.
آنها گمان میکنند پاک کردن صورت مسأله، موجب حل آن میشود. آنها آشغالها را زیر فرش پنهان میکنند. جالب است که همزمان به جای دسترسی به اطلاعات واقعی، اقدام به دادن اطلاعات نادرست و غلط و مخدوش میکنند.
در دوره اول اصولگرایان از ۸۵ تا ۹۳ وضعیت ایجاد اشتغال بسیار فاجعهآمیز بود. آمار رسمی نشان میدهد در مقطعی از آن دوره بهطور متوسط ایجاد سالانه شغل به حدود ۱۴۰۰۰ رسیده بود. در آخرین سال دوره اصلاحات ۵۴۰ هزار بود. احمدینژاد آمار میداد که سالی ۶/۱ میلیون شغل ایجاد کردهاند!! این رقم صد برابر بیشتر از واقعیت بود.
این نوع آمار دادن دقیقاً مصداق همان رفتار ملانصرالدین است. او برای فریب مردم گفت در کوچه بالایی آش نذری میدهند تا مردم بروند آنجا. کسی باور نکرد و نرفت. او هم پیش خود گفت نکند آش میدهند لذا خودش رفت! این آمارسازیها و ممنوعیت تولید و انتشار آمار رسمی و واقعی در درجه اول خود مسئولان را فریب میدهد و نه مردم یا کارشناسان را.
ضرورت همراهی با روند دیجیتال شدن
جامعه و اقتصاد دیجیتال و اطلاعاتی و دادهمحور میشود. این یک روند قطعی است، مثل روند صنعتی شدن. صنعتی شدن نیز یک روند فراتر از اراده این و آن بود و باید با آن همراهی کرد. حداکثر کاری که میتوان کرد رعایت برخی موارد برای کاهش عوارض آن است. در حالی که ایستادن جلوی این روند، خودکشی محض و ابلهانه است. این مانند خودکشی کردن از ترس سرماخوردگی است. این هم ربطی به جاسوسی ندارد.
در یک کلام باید بدانیم هنگامی که از ابزار الکترونیک استفاده میکنیم، دیگر هیچ چیز پنهان وجود ندارد. این ربطی هم به اینترنت ملی یا بینالمللی ندارد. این یک اصل است. همه این دادهها یا به صورت موردی یا به صورت تحلیلی و جمعبندی از موارد جزئی میتوانند مورد بهرهبرداری قرار گیرند.
یک اقتصاد پویا برای زنده ماندن و رشد کردن سعی در تولید حداکثر اطلاعات دارد. این به سود جامعه و مردم و پیشرفت است. از همه مهمتر به سود مدیریت امور و بهبود رابطه مردم و حکومت است. حتی اگر دیگران هم از آن استفاده کنند که اغلب استفاده دیگران هم مفید است.
تأثیر عدم دسترسی به اطلاعات در تصمیمگیریهای استراتژیک
در اینجا چند مورد را بررسی میکنم. اولین مورد جنگ اخیر است. تقریباً نوعی اتفاق نظر وجود دارد که اسرائیل در ارزیابی اولیه از نحوه واکنش مردم نسبت به تجاوز آن اشتباه کرده است. بالطبع اگر این ارزیابی را نداشت، دست به این اقدام نمیزد. یا چنین اهداف بزرگی را برای خود در نظر نمیگرفت که امروز بگویند شکست خورده است.
این اشتباه از فقدان یا عدم انتشار نظرسنجی از نگاه مردم ایران نسبت به وقوع چنین اتفاقی ناشی شد. مردم کاری را انجام دادند که به آن معتقد بودند. پس اگر اعتقاد آنان آنگونه که بود سنجیده و منتشر میشد، هم حکومت ایران و هم دیگر کشورها از آن مطلع میشدند. آنها رفتار خود را متناسب با آن تنظیم میکردند.
حتی اکنون و پس از جنگ هم نظرسنجیهای لازم یا انجام نمیشود یا منتشر نمیشود. اتفاقاً آخرین نظرسنجی که در اسرائیل منتشر شده نشان میدهد که حدود نیمی از مردم آنجا معتقدند که در این جنگ پیروز نشدهاند. این داده مهمی برای سیاستگذاران آنان است که متوجه تبعات و برداشتهای مردم از رفتارشان باشند.
بنابراین زیانکننده اصلی از سیاست محدودیت تولید و انتشار داده، نیروهای داخل کشور هستند که بیاطلاع از واقعیت میمانند. اگر دشمنان هم اشتباه کنند، دودش به چشم ما خواهد رفت. اتفاقاً درباره قدرت موشکهای ایران نیز همین قاعده برقرار است.
یک دستگاه نظامی مقتدر که هدفش بازدارندگی است، میکوشد که کارایی سلاحهای خود را به جهان بهطور دقیق منتقل کند. این کار باعث میشود طرف مقابل دچار خطای محاسبه نشود. اگر طرف مقابل به دلیل بیاطلاعی از توان نظامی ما دچار اشتباه شد و جنگ کرد، در هر صورت ما هم زیان میبینیم.
نمیتوان فقط به انجام تهدید بسنده کرد که مثلاً فلان سلاح را داریم که چنین است و چنان و هنوز استفاده نکردهایم. باید کارایی آن را پیش از جنگ در معرض راستیآزمایی قرار داد. این کار باعث میشود طرف مقابل در محاسبات خود برای آغاز به تجاوز آن را منظور کند و پشیمان شود. هدف باید بازدارندگی باشد و نه جنگ.
رژیمهای متجاوز هستند که قدرت خود را پنهان میکنند تا بتوانند حمله کنند. نمونه دیگر از حوزه فرهنگی و اجتماعی، یکی از دادههایی است که چند سال منتشر نمیشود. نامهای انتخابی برای نوزادان این نامها بازتابی از واقعیت گرایشهای مردم و جامعه است.
چرا منتشر نمیشود، چون واضح است که مردم با شیب نزولی شدیدی از انتخاب نامهای مطلوب ارزشهای رسمی صرفنظر میکنند. ظاهراً مسئولان این نتیجه را دیگر نمیتوانند انکار کنند، پس انتشار آنها را منع کردهاند. ولی این واقعیت و گرایش در جامعه وجود دارد و مردم هم آن را میدانند، چون خودشان عامل این روند هستند و همچنان به مسیر خود میروند.
اطلاعات، دماسنج جامعه است. با دستکاری در دماسنج تب بیمار پایین نمیآید، بلکه پزشک فریب میخورد و بیمار از دست میرود. توجه کامل به جلوگیری از دسترسی به اطلاعات موجب میشود که از جاسوسی واقعی که اطلاعات ویژه است و به درد عملیات میخورد، غافل شویم.
یکباره چشم میگشاییم و میبینیم که انواع و اقسام اقدامات براساس جاسوسیهای واقعی شکل گرفته که تصورش را نمیکردیم. به علاوه طرف مقابل از طریق هوش مصنوعی چنان پیشرفت کرده که بیشترین اطلاعات جاسوسی و عملیاتی را به دست میآورد که در مخیله ما هم نمیگنجد. چرا؟ چون اساساً ما با این فناوری آشنایی کافی در سطح دشمن نداریم و در مقابله با آن پیشاپیش بازنده میشویم.
آقای پزشکیان باید صریحاً در رفع محدودیتهای دسترسی آزاد به اطلاعات اقدام کند. از زمانی که قانون دسترسی آزاد به اطلاعات تصویب شد، تاکنون مسیر معکوس دسترسی آزاد به اطلاعات را شاهد بودهایم. کلاً آن قانون به فراموشی سپرده شده و مسیر نیز به ویژه در دولت آقای رئیسی با سرعت و شیب تند در جهت عدم دسترسی و حتی عدم تولید اطلاعات بوده است.
یکی از علل بیاطلاعی مدیران و سیاستگذاران از واقعیتها همین فقدان اطلاعات است. مردم و نخبگان جامعه نیز اگر دسترسی به اطلاعات واقعی نداشته باشند، بدترین حالت و سناریوها را تصور کرده و میپذیرند. منع دسترسی آزاد به اطلاعات نه تنها نقض حق مردم است، بلکه از هر نظر برای مملکتداری واجد آثار منفی و خطرناک است.
در یک جامعه سالم، محرمانه کردن اطلاعات عادی معنا ندارد، زیرا این مسأله یکی از مهمترین علل فساد و ناکارآمدی است. اصل بر تولید و انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات است، مگر آنکه با دلایل متقن بتوان محرمانگی آن را ثابت کرد. اکنون مهر محرمانه در بسیاری از موارد با هدف پوشاندن فساد و ناکارآمدی استفاده میشود.