تنش میان ایران و اسرائیل به نقطه حساسی رسیده است. این مقاله به بررسی پیچیدگیهای این رویارویی، پیامدهای آن برای منطقه و جهان، و چالشهایی که هر دو کشور با آن مواجه هستند، میپردازد.
جدال خطرناک ایران و اسرائیل
در حالی که اسرائیل همچنان با پیامدهای حمله حماس در سال گذشته و خدشهدار شدن هاله شکستناپذیریاش دست و پنجه نرم میکند، ایران نیز در تلاش است تا با وجود تلفات سنگین نیروهای نیابتیاش در غزه، لبنان و یمن، نفوذ خود را حفظ کند. هر دو کشور آگاهند که یک جنگ تمام عیار فاجعهبار خواهد بود، اما هیچ یک نمیتواند کاملاً عقبنشینی کند.
ریشههای تنش و استراتژیهای منطقهای
ایران و اسرائیل مدتهاست که در یک رویارویی پرتنش گرفتار شدهاند – جنگ سردی که همواره در آستانه گرم شدن قرار دارد. ایران با بهرهگیری از نوعی اسلام خاص که ملیگرایی را در برابر حکومت اسلامی تحقیر میکند، بخشی از رسالت الهی خود را نابودی اسرائیل تعریف کرده است. در این راستا، ایران در سراسر منطقه از غزه و لبنان گرفته تا سوریه و یمن، نیروهای نیابتی ایجاد کرده و آنها را مسلح نموده است.با این حال، در ماههای اخیر، جنگ نیابتی و عملیاتهای مخفیانه جای خود را به احتمال یک درگیری مستقیم و تمام عیار داده است. در حالی که هر دو طرف از خطر این لحظه آگاهند، ایران هم در تلاش برای حفظ آبرو و هم بقاست، و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، به نظر میرسد مشتاق است تا زمانی که دشمنش آسیبپذیر است، ضربه بزند.
حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ نقطه عطف دردناکی برای اسرائیل بود. در حالی که رهبر عالی ایران، آیتالله علی خامنهای، عملیات موفق حماس را نشانهای از زوال قریبالوقوع “موجودیت صهیونیستی” ستود، برخی روحانیون ایرانی تا آنجا پیش رفتند که آن را پیشدرآمد ظهور امام دوازدهم اعلام کردند که پیروزی جهانی اسلام را به همراه خواهد داشت. حمله به غیرنظامیان بیدفاع، هاله شکستناپذیری دیرینه اسرائیل را در هم شکست، و کارزار یکساله اسرائیل در غزه به یک فرصت تبلیغاتی برای ایران تبدیل شد. در حالی که خود غزهایها عملاً گروگان حکومت استبدادی مذهبی حماس هستند، تصاویر رنج آنها به گروگانگیران و حامیانشان در تهران کمک کرده است.
چالشهای داخلی و خارجی
اما روحانیون حاکم بر ایران خواهان یک جنگ تمام عیار نیستند، به ویژه پس از تلفات سنگینی که نیروهای نیابتی آنها متحمل شدهاند. ترور قاسم سلیمانی توسط آمریکا در سال ۲۰۲۰ ضربهای مهلک به نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وارد کرد، واحد نظامی ای که مسئول گسترش نفوذ ایران و سازماندهی بیشتر فعالیتهای ایران است. از آن زمان، ایران شاهد بوده که اسرائیل مقامات بیشتری از ایران و رهبران ارشد حماس (اسماعیل هنیه) و حزبالله (حسن نصرالله) را از میان برداشته است.
این حملات، که بسیاری از آنها از طریق اقدامات جسورانه جاسوسی و ترور انجام شده، نشان میدهد که اطلاعات اسرائیل (موساد) تا چه حد در ایران و صفوف نیروهای نیابتی آن نفوذ کرده است. “محور مقاومت” که ایران دههها و میلیاردها دلار صرف پرورش آن کرده، با چالشهای بیسابقهای روبروست، و این امر توانایی ایران برای نمایش قدرت در برابر اسرائیل را کاهش داده است.با توجه به این زمینه گستردهتر، روحانیون حاکم بر ایران خود را در موقعیتی دشوار مییابند. تحریمهای بینالمللی طولانی مدت و فساد و رفیقبازی خود رژیم، اقتصاد را تحت فشار قرار داده و منجر به نارضایتی گسترده و ناآرامیهای سیاسی پنهان شده است. ایرانیان، اغلب به رهبری زنان با جسارت خواستار برابری، آزادی و شرایط زندگی متناسب با سرمایههای طبیعی و انسانی فراوان کشور هستند.
درگیر شدن در یک جنگ تضعیفکننده با اسرائیل، رژیم را بیش از پیش بیثبات خواهد کرد و شاید حتی منجر به سقوط آن شود. اگرچه شکسپیر معتقد است که حاکمان میتوانند “اذهان سرگشته جامعه” را با “نزاعهای خارجی” مشغول نگه دارند، روحانیون ایران میدانند که یک جمعیت عمیقاً ناراضی ممکن است وسوسه شود تا در صورت تحمیل رنجهای یک ماجراجویی خشونتآمیز دیگر، دست به شورش بزند.علاوه بر این، همان نیروهای نیابتی که ایران علیه اسرائیل، نیروهای آمریکایی و دیگر بازیگران منطقهای (مانند عربستان سعودی) به کار میگیرد، گاهی اوقات برای سرکوب اعتراضات داخلی نیز استفاده شدهاند. با تضعیف شبکه نیروهای نیابتی، روحانیون ایران خود را دوچندان آسیبپذیر احساس خواهند کرد و در نتیجه مصمم به بازیابی بازدارندگی در برابر دشمنان منطقهای و مخالفان داخلی خواهند بود.
خطر تشدید تنش و احتمال درگیری هستهای
با این حال، آنها باید با احتیاط گام بردارند. آخرین شلیک موشکهای ایران به اسرائیل بخشی از رقص بازدارندگی بود. این حمله بلافاصله با اعلام اینکه عملیات “انتقام” رژیم کامل شده است، همراه بود که نشان میدهد امیدوار است از تشدید بیشتر تنش جلوگیری کند. یک جنگ بین اسرائیل و جمهوری اسلامی ناگزیر ایالات متحده را نیز درگیر خواهد کرد، و ایرانیها میدانند که در برابر چنین قدرت نظامی ترکیبی شانسی نخواهند داشت.نتانیاهو نیز با چالشهای جدی روبروست. هر گونه درگیری طولانی مدت، منابع اسرائیل را تحت فشار قرار خواهد داد و احتمالاً منجر به تلفات گسترده خواهد شد. پیشبینی تأثیر یک جنگ پرهزینه بر دولت او دشوار است. نتانیاهو میراث سیاسی خود را حول محور جلوگیری از دستیابی ایران به سلاحهای هستهای شکل داده است، اما ممکن است ناخواسته همان نتیجهای را که از آن میترسد، تسریع کند. اوضاع پیچیده است، اما یک سناریوی محتمل این است که یک رژیم آخوندی حتی مستأصلتر ممکن است خود را یک دولت هستهای اعلام کند تا شکل جدید و خطرناکتری از بازدارندگی ایجاد کند.
خامنهای همواره معمار اصلی برنامه هستهای کشور بوده است، و روحانیون مدتهاست که به این توهم غربی تکیه کردهاند که امتیازات و وعدههای سازش میتواند آنها را از تلاش برای پیوستن به باشگاه کشورهای دارای سلاح هستهای باز دارد. رژیم ادعا میکند که بر اساس فتوایی از خامنهای، از دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی منع شده است، و همواره اصرار داشته که برنامه هستهایاش صرفاً برای اهداف صلحآمیز است. با این حال، بسیاری از همان چهرههایی که این نکات گفتاری را تکرار کردهاند، اکنون میگویند که تمام قطعات پازل برای ساخت بمب آماده است.بدیهی است که این سناریو خطرات عظیمی به همراه دارد. تلاش برای تکمیل بمب، تقریباً به طور قطع اسرائیل – و شاید ایالات متحده – را به انجام حملات پیشگیرانه به تأسیسات هستهای ایران تحریک خواهد کرد، و این تقریباً قطعاً منجر به یک درگیری گستردهتر خواهد شد. ممکن است نیروهای نیابتی ایران علیه پایگاههای آمریکایی، تأسیسات نفتی عربستان، کشتیرانی بینالمللی و اهداف دیگر حمله کنند، که پیامدهای ویرانگری برای منطقه و اقتصاد جهانی خواهد داشت.
اسرائیل و ایران هر دو روی لبه تیغ راه میروند. اسرائیل هنوز با از دست دادن هاله شکستناپذیریاش پس از حمله حماس دست و پنجه نرم میکند، و ایران در تلاش است تا با وجود تلفات سنگین نیروهای نیابتیاش، نفوذ منطقهای خود را حفظ کند. هر دو کشور به خوبی آگاهند که یک جنگ تمام عیار فاجعهبار خواهد بود، اما هیچ یک نمیتواند کاملاً عقبنشینی کند.غرب به طور فوری نیاز به تدوین یک استراتژی در قبال ایران دارد. ایالات متحده و متحدانش مدتهاست که به واکنشهای تاکتیکی و اصلاحی به هر تشدید تنش متکی بودهاند. اما تنها راه حل واقعی، یک ایران دموکراتیک است. نه ارتش اسرائیل و نه ارتش آمریکا نمیتوانند به این چنین امری را محقق سازند، اما مردم ایران میتوانند، و آنها در سالهای اخیر مصممتر شدهاند. در حال حاضر، بقیه جهان باید با رفتار سرکوبگرانه رژیم مقابله و آن را مهار کند، در حالی که هر آنچه در توان دارد برای حمایت از آرمانهای دموکراتیک ایرانیان انجام میدهد.