سرویس خبری ایران من: امضای معاهده جامع راهبردی میان ایران و روسیه در دی ماه ۱۴۰۳، نشاندهنده مرحله جدیدی از روابط دو کشور در شرایط متحول بینالمللی است. این معاهده که در برگیرنده ۴۷ ماده در حوزههای مختلف همکاری است، در زمانی به امضا رسیده که هر دو کشور با چالشهای مشترکی در عرصه بینالمللی روبرو هستند و تلاش میکنند با گسترش همکاریهای دوجانبه، موقعیت خود را در معادلات جهانی تقویت کنند.
جزئیات و محتوای معاهده راهبردی
معاهده جامع راهبردی میان ایران و روسیه در سفر هیات ایرانی به مسکو در ۲۸ دیماه ۱۴۰۳ به امضای طرفین رسید. گرچه هنوز جزئیات این معاهده کاملا روشن نیست اما این توافق شامل ۴۷ ماده است که در برگیرنده حوزههای گستردهای از جمله همکاریهای مشترک در زمینه فناوری، اطلاعات و امنیت سایبری، انرژی هستهای صلحآمیز، فعالیتهای ضدتروریسم، همکاریهای منطقهای، مسائل زیستمحیطی، مسائل مرتبط به دریای خزر و مبارزه با پولشویی و جرائم سازمانیافته است.
سایر مفاد توافق به همکاریهای دفاعی و نظامی، از جمله آموزش و ابتکارات مشترک مربوط میشود، هرچند جزئیات دقیقتر نیازمند توافقها و قراردادهای بیشتری خواهد بود. این همکاریها برای هر دو طرف از اهمیت زیادی برخوردار است زیرا ایران نیازمند خرید سامانههای دفاعی پیشرفته و تجهیز نیروی نظامی هوایی خود است و در مقابل روسیه به دنبال پهپادهای ایرانی برای استفاده در جنگ اوکراین است. هر چند به گفته کاظم جلالی، سفیر ایران در مسکو، این توافق بر خلاف توافقات مشابه با کره شمالی و بلاروس و به دلیل تاکید ایران بر حفظ استقلال و امنیت ملی کشور، فاقد بندهای دفاعی مشترک است.
پیشرانهای اصلی روابط تهران-مسکو
بهرغم روند رو به گسترش روابط دو کشور در دو دهه گذشته، پویاییهای روابط تهران- مسکو در بازه زمانی کنونی تحت تاثیر سه پیشران اصلی قرار دارد. نخست؛ پویاییهای بینالمللی با به قدرت رسیدن ترامپ در ایالات متحده تغییر کرده است. امضای توافق جامع راهبردی در زمانی که کمتر از چند روز به بازگشت ترامپ به کاخ سفید باقی مانده است، نشاندهنده این است که هر دو کشور در حال آماده شدن برای رویارویی دیپلماتیک احتمالی با غرب هستند و از این توافق برای ارسال پیامهای استراتژیک بهره میبرند.
درحالحاضر، اولویت اصلی سیاست خارجی روسیه مساله اوکراین است. احتمال دستیابی به توافق در مورد پایان جنگ اوکراین با دولت جدید ترامپ در ایالات متحده بسیار محتمل است. روسیه تلاش میکند نشان دهد در صورت ادامه حمایتهای مالی و تسلیحاتی از کییف و عدم حمایت از پایان جنگ همانطور که ترامپ قبلا وعده داده، توان ایجاد چالش برای دولت جدید ایالات متحده را دارد. از سوی دیگر، ایران با استفاده از این توافق، این پیام را به دولت ترامپ میرساند که با وجود چالشهای اقتصادی و تضعیفمحور مقاومت، ایران همچنان اهرمهای متقابلی در اختیار دارد که میتواند انتظارات آمریکا را در مذاکرات آینده تعدیل کند. این موضوع بهویژه در شرایطی که احتمال بازگشت سیاست «فشار حداکثری» از سوی دولت جدید ایالات متحده وجود دارد، برای ایران دارای اهمیت است.
دوم؛ پویاییهای منطقهای. پس از سقوط دولت اسد در سوریه، جایگاه ایران و روسیه در خاورمیانه و معادلات منطقهای تضعیف شده است. هر دو کشور نگران افزایش قدرت و نفوذ سایر بازیگران منطقهای و بیرونی، گسترش تروریسم و افراطگرایی اسلامی هستند. از یک سو، اکنون که مواضع هر دو کشور در خاورمیانه ضعیفتر از قبل است و همزمانی درگیریها در اوکراین و خاورمیانه ممکن است محدودیتهایی در اقدامات متقابل آنها ایجاد کند، نشان دادن تعهد به شراکت میان دو کشور از اهمیت بالایی برخوردار است. علاوه بر این، روسیه نگران است که تضعیف ایران توانایی این کشور برای حمایت نظامی از روسیه را حداقل در کوتاهمدت تا میانمدت تحتتاثیر قرار دهد. با توجه به این مشکلات، روسیه و ایران در این مقطع زمانی اهمیت نشان دادن استحکام شراکت خود را درک میکنند.
از سوی دیگر، این مشارکت در سطح منطقهای میتواند محاسبات محور باکو-آنکارا را در ماجراجوییهای جدید در منطقه قفقاز جنوبی متحول سازد. در شرایط کنونی این باور وجود دارد که به دلیل درگیری روسیه در جبهه اوکراین، فضا برای تغییر سیاست حفظ وضع موجود و نقشآفرینی بیشتر سایر بازیگران در قفقاز جنوبی و به ضرر ایران وجود دارد. البته باید به این نکته اشاره کرد که این در صورتی است که روسیه ترتیب ورود ارمنستان به سازوکارهای حلوفصل مسالمتآمیز موضوع کریدور زنگزور را فراهم کند.
اهمیت اقتصادی و ژئوپلیتیک معاهده
سوم، در سطح روابط و منافع متقابل دوجانبه. ساختارهای اقتصاد جهانی و تنشهای فشرده ژئوپلیتیک نشان از عدم قطعیتها در زنجیرههای ارزش منطقهای و بینالمللی دارد. در نتیجه این روند، کشورها برای مصون ماندن از پیامدهای آسیبپذیری نسبت به زنجیرههای ارزش جهانی به دنبال ایجاد زنجیرههای ارزش منطقهای با شرکای خود و براساس ساختار ژئواکونومیک کمتر وابسته به غرب هستند. در نتیجه، در این توافق بندهایی در رابطه با همکاری در حوزه انتقال انرژی و انتقال گاز از روسیه و همچنین تعریف منافع مشترک میان دو کشور در قالب اتحادیه اقتصادی اوراسیا تعریف شده است. از سوی دیگر پس از جنگ اوکراین تلاشهایی برای احیای کریدور شمال-جنوب صورت گرفت که هنوز به نتیجه نرسیده و در این توافق بار دیگر بر لزوم راهاندازی این کریدور تاکید شده است.
هر دو کشور روسیه و ایران تحت تحریمهای سنگین غربی قرار دارند که شامل محدودیتهایی بر صنایع حیاتی انرژی و فعالیتهای پولی و مالی میشود. بنابراین در این توافق بندهایی وجود دارد که هر دو کشور را متعهد میکند که با تحریمهای فرامرزی غیرقانونی، از جمله تحریمهای ثانویه ایالات متحده، مخالفت و در مجامع بینالمللی از یکدیگر حمایت کنند.
چشمانداز و چالشهای پیش رو
در نهایت، فراتر از پویشهای محیطی و سیستماتیک و تحولات روابط دوجانبه میان ایران و روسیه، به نظر میرسد که به قدرت رسیدن ترامپ و سیاستهای اعلانی او در قبال دوستان و دشمنان ایالات متحده، یک متغیر کلیدی در زمانبندی امضای توافق جامع راهبردی میان ایران و روسیه بوده است. اما آنچه از جانب ایران میتواند این شراکت راهبردی را به مرحله آزمون بگذارد، رویکرد احتمالی مسکو در مورد پروندههای مهم سیاست خارجی ایران، از جمله مذاکرات هستهای، موضوع مکانیسم ماشه و احتمال بازگشت تحریمهای سازمان ملل متحد و هرگونه رویارویی احتمالی میان ایران و رژیم اسرائیل است.
در ادامه ذکر این نکته ضروری است که اگرچه امضای معاهده راهبردی مشترک میان ایران و روسیه گامی مثبت در راستای نهادینهسازی روابط فیمابین است، اما با توجه به اینکه هر دو کشور تحت فشارهای سیستماتیک و تحریمی از جانب غرب قرار دارند و در برخی حوزهها منافع متعارض و رقابتی دارند، نباید انتظارات بیش از اندازهای از این معاهده برای حل مشکلات فعلی کشور داشت. این معاهده در کوتاهمدت میتواند سازوکاری برای دستیابی به منافع مشترک یا رفع تهدیدات مشترک میان دو کشور باشد، اما برای تبدیل آن به مشارکت استراتژیک در بلندمدت نیازمند الزامات و پیششرطهایی است که باید در آینده مورد توجه قرار گیرد.