صفحه اصلی / مصاحبه های تلویزیونی / ماشین پرونده‌سازی چگونه کار می‌کند؟ افشاگری سه زندانی سابق درباره نظام قضایی ایران

کریستین امانپور، روزنامه نگار و مجری تلویزیونی

ماشین پرونده‌سازی چگونه کار می‌کند؟ افشاگری سه زندانی سابق درباره نظام قضایی ایران

سه زندانی سابق در مصاحبه با کریستین امانپور، پرده از واقعیت اتهامات ساختگی و گروگان‌گیری دیپلماتیک در ایران برداشتند. آنها نسبت به افزایش بازداشت شهروندان غربی در آستانه مذاکرات هسته‌ای هشدار دادند و تأکید کردند که حتی امضای توافق، تضمینی برای امنیت نیست.
آزادی پس از اسارت: قربانیان گروگان‌گیری دیپلماتیک روایت می‌کنند

سرویس خبری ایران من: این گفتگو، روایتی است از تجربیات سه گروگان پیشین در ایران: سیامک، مراد و عماد. آنها با کریستین امانپور درباره بازداشت ناعادلانه‌شان، اتهامات بی‌پایه، و تلاش برای هشدار به دیگران صحبت می‌کنند. این افراد که به بهانه‌های واهی مدت‌ها در زندان‌های ایران محبوس بودند، اکنون آزاد شده و می‌کوشند تا به جهانیان درباره خطرات سفر به ایران، به‌ویژه برای شهروندان غربی، هشدار دهند. روایت آنها، پرده از چهره گروگان‌گیری دیپلماتیک و استفاده از انسان‌ها به‌عنوان ابزار مذاکره برمی‌دارد.

 

کریستین امانپور: خوش آمدید. دیدن شما در اینجا، آزاد و در امنیت، واقعاً خوشحال‌کننده است. از اینکه دیگر در آن جهنم نیستید، سپاسگزارم. اجازه دهید با یک سوال ساده شروع کنیم. سیامک، حالتان چطور است؟

 

سیامک: خوبم… واقعاً خوبم. خوشحالم که اینجا هستم و از اینکه می‌توانم حرف بزنم. اما در عین حال، نگرانم؛ نگران کسانی که هنوز در آنجا مانده‌اند. تعداد زیادی گروگان هنوز در بازداشت هستند — چه آمریکایی، چه اروپایی — و این موضوع برای همه ما نگران‌کننده است. ما هنوز باید برای آزادی آن‌ها تلاش کنیم.

 

کریستین امانپور: حتماً درباره آن بیشتر صحبت خواهیم کرد. مراد، شما می‌توانید کمی درباره دوستی‌ای که بین‌تان شکل گرفت بگویید؟ چه زمانی که داخل زندان بودید، چه بعد از آزادی‌تان؟

 

مراد: برای هر سه ما، با اینکه پیش‌زمینه‌های متفاوتی داریم، اما وجوه مشترک زیادی هم وجود دارد. بودن در کنار تعداد معدودی از افرادی که واقعاً می‌توانستیم با آن‌ها ارتباط برقرار کنیم، در آن شرایط طاقت‌فرسا یک دلگرمی بزرگ بود. ما هنوز هم با هم در ارتباطیم. من، سیامک و ام.او.دی (عماد) بعد از آزادی چندین بار همدیگر را دیده‌ایم. سیامک و ام.او.دی هر دو در واشنگتن هستند و کمی مزیت دارند! ولی هر بار که به واشنگتن می‌آیم، برنامه‌ای می‌ریزیم تا با هم ناهار یا شام بخوریم — یا حتی سالگرد یک‌سالگی آزادی‌مان را جشن بگیریم. از طریق پیام، تماس تلفنی و راه‌های دیگر مرتب در ارتباط هستیم.

 

کریستین امانپور: و عماد… می‌دانم که شما هم، مثل بقیه، اینجا هستید چون می‌خواهید دیگران را از اتفاقاتی که برایتان افتاده آگاه کنید. اجازه بدهید بپرسم: وقتی بازداشت شدید و متوجه شدید که سیامک و مراد هم در آنجا هستند، آیا لحظه‌ای با خودتان فکر کردید که شاید آن‌ها واقعاً کاری کرده‌اند؟ نظرتان درباره اتهاماتی که بهتان وارد شده بود چه بود؟

 

عماد: راستش را بخواهید، بله. همیشه فکر می‌کردم جمهوری اسلامی کسی را همین‌طور از خیابان برنمی‌دارد و متهم به جاسوسی نمی‌کند. من پسرعموی سیامک را خوب می‌شناختم و از ماجرای بازداشت سیامک خبر داشتم. وقتی در سپتامبر ۲۰۲۱ مرا از سلول انفرادی به بند عمومی منتقل کردند، برای اولین بار سیامک را دیدم. خیلی مهربان بود. جلو آمد، با من سلام و احوالپرسی کرد. از او عذرخواهی کردم و گفتم: “سیامک، فکر می‌کردم کاری کرده‌ای.” اما حالا که خودم از آن مسیر عبور کرده‌ام، می‌فهمم چه اتفاقی افتاده. همه‌اش ساختگی بود.

 

اجازه بدهید یک مثال دیگر بزنم. وقتی مراد را گرفتند، درباره پرونده او و همکارانش که گرفتار شده بودند، چیزهایی شنیده بودم. یادم هست وقتی خبر «خودکشی» دوست و همکارش، پروفسور امامی، را شنیدم — که ظاهراً در بازداشتگاه ۲-الف سپاه خودش را کشته بود — دختر کوچکم از واشنگتن با من تماس گرفت. گریه می‌کرد و التماس می‌کرد که از ایران خارج شوم. و می‌دانید به او چه گفتم؟ گفتم: “عزیزم، مطمئن باش که آن‌ها حتماً کاری کرده‌اند. من فقط یک تاجر ساده‌ام. هیچ کاری نکرده‌ام. حتی یک درصد هم احتمال ندارد که مرا بازداشت کنند.” ولی حالا می‌دانم که چقدر اشتباه می‌کردم.

 

کریستین امانپور: این واقعاً تکان‌دهنده است. فقط برای تأکید، شما به اتهام‌های مختلفی متهم شدید — اتهام‌هایی که هیچ پایه‌ای نداشتند و هیچ‌کدام واقعیت نداشت. مراد، یکی از اتهام‌هایی که به شما وارد شد، واقعاً عجیب بود: آموزش مارمولک‌ها برای جاسوسی از برنامه هسته‌ای ایران. شما در واقع یک فعال محیط‌زیست بودید! سیامک، درباره اتهامی که به شما وارد شد — مثل هک سیستم پیامکی ایران در سال ۲۰۰۰، یعنی سه سال پیش از اینکه چنین سیستمی اصلاً در ایران وجود داشته باشد — برایمان بگویید. چطور با این اتهامات کنار آمدید؟

 

سیامک: دقیقاً همین نکته مهم است. در مدل گروگان‌گیری دیپلماتیک ایران، مسئله این نیست که کسی جرمی مرتکب شده باشد؛ آن‌ها خودشان جرم می‌سازند. وقتی کسی را بازداشت می‌کنند، تمام قدرت دولت پشت ماجراست — از جمله رسانه‌های حکومتی، روزنامه‌ها، مستندسازان. فکر می‌کنم حدود ۱۲ مستند جعلی درباره من ساخته‌اند. شما در سلول زندان نشسته‌اید و این مستندها را درباره خودتان یا مراد و عماد می‌بینید. آن‌قدر گل‌آلود می‌کنند که تصویر بسازند. هیچ آتشی نیست، ولی آن‌قدر دود بلند می‌شود که مردم فکر می‌کنند: «خب، لابد یک کاری کرده.» اگر ۱۰ اتهام علیه کسی باشد، بعید است کسی باور کند که هیچ‌کدام واقعیت ندارد.

 

شش سال طول کشید تا اجازه پیدا کنم پرونده‌ام را کامل بخوانم. من آدم سرسختی هستم و پافشاری کردم. وقتی بالاخره توانستم پرونده‌ام را ببینم، متوجه شدم اتهام «هک پیامک» از کجا آمده. من به‌سختی با موبایلم کار می‌کنم! بعد دیدم تاریخش برای سال ۲۰۰۰ است — سه سال قبل از اینکه اصلاً پیامک وارد ایران شود. به قاضی گفتم این را باید در دادگاه مطرح می‌کردید. حتی در جعل اتهام هم سهل‌انگار بودند.

 

اتهام اصلی من و بسیاری از کسانی که امروز به‌عنوان گروگان در ایران هستند، استناد به ماده ۵۰۸ قانون مجازات اسلامی است: همکاری با دولت متخاصم. یعنی آمریکا. با این بند، راحت می‌توانند حکم ۱۰ سال بدهند. اتهاماتی مثل شرکت در سخنرانی تدکس در تهران — که از گوشی من پیدا کرده بودند. حال آنکه شرکت در تدکس در ایران کاملاً قانونی است. مثل خرید بلیت سینما. من نه سخنران بودم، نه برگزارکننده. فقط در آن رویداد حاضر بودم. اما برای من غیرقانونی بود!

 

من استدلال می‌کردم که همین تدکس را از تلویزیون دولتی خودتان پخش می‌کنید. اما می‌گفتند: نه، هدف تدکس، سرنگونی رژیم ایران است. در حکم من نوشته شده بود که “سیامک در طول ۳۰ سال، زیرساخت‌هایی برای نفوذ و براندازی در ایران ایجاد کرده.” گفتم: من وقتی دستگیر شدم ۴۴ ساله بودم و در ۳۰ سال گذشته حتی در ایران زندگی نکرده‌ام! این اتهامات واقعاً مضحک‌اند. حتی سخنرانی در دانشگاه‌هایی مثل جورج واشنگتن و کلمبیا را هم مدرک جرم تلقی می‌کردند — بدون اینکه اهمیتی داشته باشد درباره چه چیزی صحبت کرده‌ام. موضوع سخنرانی من اصلاً سیاسی نبود؛ درباره کمبود گاز در کشورهای حوزه خلیج فارس حرف زده بودم.

 

کریستین امانپور: مراد، اجازه بدهید این سوال را از شما بپرسم. چرا حالا تصمیم گرفته‌اید درباره این موضوع صحبت کنید؟ در حال حاضر یکی از مسائل مهم در دستور کار جهانی، تلاش برای دستیابی به توافق جدید هسته‌ای میان ایران و ایالات متحده است و همان‌طور که می‌دانید، گفت‌وگوها همچنان ادامه دارد. پیام شما به کسانی که قصد سفر به ایران دارند چیست؟ مخصوصاً به کسانی که فکر می‌کنند سفر به آنجا هیچ مشکلی ندارد؟

 

مراد:بگذارید حرفم را دقیقاً از همان‌جایی ادامه دهم که عماد و سیامک گفتند. در مورد من، اتهامی که مطرح شد مربوط به بنیادی بود که خودم حدود ۱۰ سال قبل از بازداشتم تأسیس کرده بودم. یک مؤسسه محیط‌زیستی که تا پیش از دستگیری‌ام، بزرگ‌ترین نهاد حفاظتی در کشور شده بود.

 

تمام پروژه‌های ما با مجوز رسمی سازمان حفاظت محیط زیست ایران اجرا می‌شد و نیمی از آنها با همکاری برنامه توسعه سازمان ملل انجام می‌شد. حتی هر مجوزی که برای اجرای پروژه‌ها لازم بود، از وزارت اطلاعات تأییدیه داشت. دیگر چه چیز بیشتری باید می‌داشتیم؟

 

با این حال، در مقطعی تصمیم گرفتند که همین سازمان مردم‌نهاد ممکن است تهدیدی بالقوه باشد. یعنی حتی اگر کاری در جهت منافع کشور و مردم انجام دهید، باز هم ممکن است به عنوان تهدید دیده شوید. منظورم این است که ما واقعاً داشتیم یک خدمت عمومی ارائه می‌دادیم — به کشور، به طبیعت، به مردم. اما نهایتاً به عنوان جاسوس معرفی شدیم.

 

همین نشان می‌دهد که خیلی هم کار نمی‌برد تا علیه کسی پرونده درست کنند. خودشان داستان می‌سازند، سخنرانی‌هایت را تکه‌تکه می‌کنند، امضایت را جعل می‌کنند، فیلم می‌سازند، خلاصه هر کاری می‌کنند تا روایتی را که می‌خواهند بیرون بدهند. برای همین است که هر کسی که فکر می‌کند “خب، من که کاری نکرده‌ام، پس چرا باید نگران باشم؟” واقعاً ساده‌لوح است.

 

کریستین امانپور: کاملاً قابل درک است. حالا عماد، از شما می‌پرسم. چرا حالا احساس می‌کنید نیاز فوری به صحبت کردن وجود دارد؟ ما می‌دانیم که برخی ایرانیان آمریکایی و اتباع دیگر، در شرایطی هستند که نمی‌توان درباره‌شان به دلایل قانونی و امنیتی حرف زد، اما آن‌ها در معرض خطرند. و همچنین می‌دانیم که شما سه نفر از وزارت خارجه آمریکا خواسته‌اید سطح هشدار سفر به ایران را بالا ببرد. درباره این موضوع برایمان بگویید.

 

عماد: دقیقاً همین‌طور است، کریستین. هر وقت قرار است بین آمریکا و ایران مذاکراتی برگزار شود، یک “فصل شکار” برای گروگان‌گیری در ایران شروع می‌شود. در داخل رژیم، جناح‌هایی هستند که نمی‌خواهند مذاکرات در هیچ سطحی به نتیجه برسد، پس شروع می‌کنند به سنگ‌اندازی. از طرف دیگر، عناصری هم هستند که با گرفتن چند گروگان جدید به عنوان ابزار چانه‌زنی، مشکلی ندارند.

 

ما حالا وارد مرحله تازه‌ای از مذاکرات شده‌ایم، و ما سه نفر واقعاً نگرانیم که این موضوع باعث شود دوباره همان عناصر دست به کار شوند و بخواهند سلول‌هایشان را پر کنند. با دوستانمان در وزارت خارجه آمریکا صحبت کرده‌ایم و از آن‌ها خواسته‌ایم هر چه صریح‌تر درباره این خطر هشدار بدهند. الان، بدترین زمان ممکن برای سفر یک آمریکایی به ایران است. متأسفانه من ویدیوهای یوتیوبی را می‌بینم که در آن، بعضی ماجراجویان با نمایش‌های زیبا به ایران می‌روند و بقیه آمریکایی‌ها را هم تشویق می‌کنند که به آنجا سفر کنند. اگر دنبال هیجان هستید، بروید بانجی‌جامپینگ. لطفاً خودتان و خانواده‌تان را وارد این کابوس نکنید.

 

کریستین امانپور: آیا وزارت خارجه با شما موافقت کرده؟ آیا هشدار سفر تشدید شده‌ای منتشر شده؟ من می‌دانم که آن‌ها به حرف شما، سیامک و مراد گوش داده‌اند، اما تا حالا چیزی منتشر شده؟

 

سیامک: من نمی‌دانم که آیا هشدار رسمی صادر شده یا نه، ولی می‌دانم که با ما صحبت کرده‌اند. دولت آمریکا واقعاً می‌خواهد شهروندانش را به خانه بازگرداند، اما معامله سیاسی برای آزادی گروگان‌ها هزینه دارد — و این هزینه برای هر رئیس‌جمهوری سخت است.

 

خبر خوب این است که ما اکنون رئیس‌جمهوری داریم که برای بازگرداندن آمریکایی‌ها به کشور اهمیت قائل است و این را هم در عمل نشان داده. البته می‌توان به سیاست‌های مختلف دولت انتقاد داشت، اما در این زمینه کارنامه بدی نداشته‌اند.

 

در کنار تقاضا برای هشدار رسمی سفر، ما می‌خواهیم این موضوع علنی شود که “همیشه” زمان بدی برای سفر به ایران است — ولی الان “بدترین” زمان است. ما الگوها را می‌شناسیم. در هر دور از مذاکرات، یا بلافاصله بعد از آن، رژیم افراد بیشتری را بازداشت می‌کند.

 

باید این نکته را روشن کنیم: امضای توافق به معنی امنیت نیست. من خودم این اشتباه را کردم. درست بعد از امضای برجام به ایران رفتم — شب امضای توافق. اما جوهر امضای توافق هنوز خشک نشده بود که سپاه دستبند زد و من را برد. توافق از من محافظت نکرد.

 

حرف ما این است: آمریکا باید با صراحت اعلام کند که تکرار این چرخه گروگان‌گیری تحمل نخواهد شد و اگر دوباره اتفاق بیفتد، هزینه سنگینی در پی خواهد داشت — آن‌قدر که دیگر کسی جرئت نکند وارد این بازی شود.

 

کریستین امانپور: درست است. شما درباره مردم ما صحبت کردید. درباره لزوم پایان دادن به تجارت گروگان‌گیری — مدلی سودآور که باید شکسته شود. در لحظات پایانی گفت‌وگویمان، مراد، با توجه به تجربه شخصی شما و آنچه که هر سه‌ نفرتان پشت سر گذاشته‌اید، چه پیامی برای کسانی دارید که امروز، درست مثل شما، به‌ناحق بازداشت شده‌اند؟

 

مراد: کریستین، من برای خودم راهی پیدا کرده بودم تا بتوانم در آن شرایط سخت، ذهنم را کنترل کنم. برای من، نجات‌بخش اصلی “هنر” بود. تمرکزم را گذاشتم روی چیزهایی که برایم زیبا بودند — حیوانات، طبیعت، حیات وحش. این کار کمک می‌کرد ذهنم را از تمام تاریکی‌ها و تلخی‌هایی که اطرافم اتفاق می‌افتاد، دور کنم.

 

فکر می‌کنم برای هر کسی که خودش را در چنین وضعیتی می‌بیند، حیاتی است که راهی برای حفظ سلامت روان پیدا کند. نه فقط برای زمانی که در زندان است، بلکه برای وقتی که از آنجا بیرون می‌آید. چون در نهایت باید به زندگی واقعی بازگردید و اگر از درون فروپاشیده باشید، آن بازگشت آسان نخواهد بود.

 

کریستین امانپور: بله… کاملاً درست می‌گویید. می‌توانستیم این گفت‌وگو را ادامه دهیم، اما امشب وقت ما به پایان رسیده است. از هر سه‌ نفر شما — سیامک، مراد و عماد — صمیمانه تشکر می‌کنم بابت حضورتان و مشارکت‌تان. برای همه شما، در ادامه مسیر زندگی و تلاش‌تان برای آزادی کامل، آرزوی موفقیت دارم.

 

مصاحبه های دیگر

آزادی پس از اسارت: قربانیان گروگان‌گیری دیپلماتیک روایت می‌کنند

کریستین امانپور، روزنامه نگار و مجری تلویزیونی

سیروس ناصری در حال تحلیل مذاکرات هسته‌ای ایران و آمریکا

سیروس ناصری، دیپلمات اسبق

زلنسکی در پناهگاه بمب مدرسه‌ای تخریب‌شده در کریوی ریه

ولادیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین

عملیات محرمانه پیجر: نقطه عطف در تاریخ جاسوسی مدرن

مصاحبه با افسر ارشد موساد

مجری برنامه:

روزنامه نگار و مجری تلویزیونی

عضو خبرنامه "ایران من" شوید

خبرنامه هفتگی

آخرین اخبار مهم ایران و جهان را برای شما ارسال خواهیم کرد

عضویت

آخرین اخبار ایران و جهان