صفحه اصلی / یادداشت ها / جهان در لبه پرتگاه، خطرناک‌ترین دوران از زمان جنگ سرد

فرید ذکریا

جهان در لبه پرتگاه، خطرناک‌ترین دوران از زمان جنگ سرد

جهان با تنش‌های فزاینده در خاورمیانه، اروپا و آسیا روبروست. ایران، روسیه، کره شمالی و چین چالش‌های جدی برای نظم بین‌المللی ایجاد کرده‌اند. همکاری این قدرت‌های تجدیدنظرطلب تهدیدی جدی محسوب می‌شود. آمریکا و متحدانش باید با دیپلماسی هوشمندانه و درس‌گیری از تجربیات جنگ سرد به این تهدیدات پاسخ دهند.
نقشه جهان با علامت‌های خطر در خاورمیانه، اروپا و آسیا

جهان امروز با چالش‌های امنیتی بی‌سابقه‌ای روبرو است که یادآور دوران پرتنش جنگ سرد است. رقابت قدرت‌های بزرگ، جنگ‌ها و تنش‌های منطقه‌ای، و اتحادهای جدید، ثبات جهانی را به خطر انداخته‌اند. در این میان، خاورمیانه، اروپا و آسیا به عنوان سه کانون بحران، صحنه رویارویی قدرت‌های تجدیدنظرطلب با نظم بین‌المللی موجود هستند.

 

آتش زیر خاکستر در خاورمیانه

غرب پیش از این نیز در برابر اتحادهای خصمانه پیروز شده است. آیا می‌تواند دوباره این کار را انجام دهد؟

 

با افزایش تنش‌ها در خاورمیانه، به یاد داشته باشید که این تنها یکی از سه عرصه‌ای است که در جهان، تجدیدنظرطلبان در تلاش برای برهم زدن نظم بین‌المللی هستند. در اروپا، جنگ همچنان ادامه دارد و در آسیا، یک پویایی جدید خطرناک در حال شکل‌گیری است. در مجموع، این‌ها خطرناک‌ترین دوره بین‌المللی از زمان پایان جنگ سرد را رقم می‌زنند.در خاورمیانه، تنش‌های کنونی ریشه در درگیری میان ایران و متحدان آمریکا، یعنی اسرائیل و برخی از کشورهای خلیج فارس دارد. ایران، به عنوان یک قدرت نسبتاً ضعیف، از طریق مجموعه‌ای از شبه‌نظامیان متحد خود – حزب‌الله، حوثی‌ها، حماس و گروه‌هایی در عراق و سوریه که سال‌ها از آن‌ها حمایت و تأمین مالی کرده است – از ابزارهای نامتقارن استفاده کرده است. حتی قبل از حمله حماس در ۷ اکتبر گذشته، این گروه‌ها جریان ثابتی از حملات کوچک به اسرائیل و گاهی به پادشاهی‌های خلیج فارس را حفظ کرده بودند.

 

تأثیر این فشار واقعی بوده است – اسرائیل و اعراب خلیج فارس را در حالت آماده‌باش نگه داشته و منطقه را در لبه پرتگاه قرار داده است. از اکتبر گذشته، تنش‌ها تجارت را بسیار دشوارتر کرده است. تا ژوئن، حدود ۷۰ درصد از ترافیک کشتی‌ها از منطقه دریای سرخ منحرف شده بود. بسیاری از خطوط هوایی پرواز به اسرائیل را متوقف کرده‌اند. امارات، خط هوایی مستقر در دبی، اخیراً پروازهای خود به ایران و عراق را لغو کرده است. حمله دیگر حوثی‌ها به تأسیسات نفتی عربستان سعودی، قیمت نفت را به شدت افزایش خواهد داد.

 

جنگ در قلب اروپا

اگر نظم خاورمیانه تحت فشار است، نظم اروپا نیز همینطور است. تهاجم روسیه به اوکراین، یک جنگ تجاوزکارانه سنتی است که از ابزارهایی که روسیه به وفور در اختیار دارد، یعنی قدرت نظامی سنتی، استفاده می‌کند. اما این نیز تلاشی برای برهم زدن سیستم امنیتی غرب‌گرا در اروپا است که توسط ایالات متحده تضمین و اداره می‌شود. اگر روسیه در تجاوز خود موفق شود، این امر به طور قابل توجهی کل ساختار ثبات در اروپا را که پس از ۱۹۴۵ ایجاد و پس از ۱۹۸۹ گسترش یافته بود، تضعیف می‌کند. ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، برای پذیرش جاه‌طلبی‌های امپراتوری روسیه در مکان‌هایی مانند گرجستان و مولداوی، و شاید کشورهای بالتیک و حتی لهستان، فشار خواهد آورد.

 

بازی خطرناک در آسیا

در آسیا نیز جهان با یک تهدید رو به رشد مواجه است که تا حدودی مورد توجه قرار نگرفته است. همانطور که رابرت منینگ، دیپلمات کهنه‌کار آمریکایی، اخیراً نوشت: “من در سه دهه گذشته در داخل و خارج از دولت روی مشکل هسته‌ای کره کار کرده‌ام و به نظر می‌رسد شبه‌جزیره کره خطرناک‌تر و بی‌ثبات‌تر از هر زمان دیگری از سال ۱۹۵۰ است.”از زمان شکست اجلاس ۲۰۱۹ بین دونالد ترامپ و کیم جونگ اون، کیم جونگ اون سیاست ستیزه‌جویی بیشتری را در پیش گرفته است. در سال ۲۰۲۱، کیم گسترش و نوسازی عمده زرادخانه هسته‌ای خود را اعلام کرد. منینگ اشاره می‌کند که کیم در ژانویه، پایان یک هدف ۷۰ ساله برای کشورش – اتحاد مجدد با کره جنوبی – را اعلام کرد، هدفی که همیشه محدودیت‌هایی را بر اقدامات نظامی بالقوه کره شمالی اعمال می‌کرد. با توجه به اینکه کیم کره جنوبی را به عنوان “دشمن اصلی” معرفی کرده، دستور تخریب بنای یادبود اتحاد مجدد ساخته شده توسط پدرش را داده و آژانس‌هایی را که برای اتحاد مجدد برنامه‌ریزی می‌کردند تعطیل کرده است، ممکن است تمایل بیشتری برای خطر جنگ داشته باشد.

 

در آسیا به طور گسترده‌تر، چین در حال اعمال فشار – عمدتاً اقتصادی اما همچنین نظامی – برای رقابت یا حتی جایگزینی ایالات متحده به عنوان قدرت مسلط است. این تنش‌ها البته در اطراف تایوان بیشتر است، اما در چندین نقطه داغ از فیلیپین تا دریای جنوبی چین وجود دارد.

 

اگر همه اینها به اندازه کافی نگران کننده نبود، نشانه‌های فزاینده‌ای وجود دارد که این “محور” قدرت‌های تجدیدنظرطلب در حال هماهنگی و کمک به یکدیگر هستند. اکونومیست اشاره می‌کند که این “چهارگانه هرج و مرج” – چین، ایران، کره شمالی و روسیه – به طور فعال در حال تبادل سلاح، تجهیزات و مهمتر از همه، دانش فنی هستند. تهران و پیونگ یانگ مسکو را با پهپاد تامین می‌کنند، در حالی که مسکو اطلاعاتی را در مورد نحوه اختلال در پهپادها و غیرفعال کردن سیستم‌های GPS با تهران به اشتراک می‌گذارد. مسکو تسلیحات نظامی غربی توقیف شده را به تهران می‌فرستد تا بتواند کیت‌ها را تجزیه و تحلیل کند. دولت ایالات متحده تخمین می‌زند که ۹۰ درصد از واردات میکروالکترونیک روسیه و ۷۰ درصد از ماشین‌آلات آن اکنون از چین می‌آید که بخش زیادی از آن دو منظوره است، به این معنی که می‌تواند برای ساخت سلاح استفاده شود.

ایالات متحده و متحدانش باید تلاش کنند تا این تلاش‌ها برای هماهنگی را خنثی کنند. اما این امر مستلزم آن است که خودشان متحد باشند. دولت‌های متحد باید سعی کنند بین این کشورها که سابقه طولانی سوء ظن و تنش بین آنها وجود دارد، اختلاف ایجاد کنند. چین، به ویژه، تا حدودی با سه کشور دیگر متفاوت است. این رژیم‌های سرکش به طور فعال به دنبال دامن زدن به بی‌ثباتی هستند، عمدتاً به این دلیل که چیز زیادی برای از دست دادن از بی‌نظمی ندارند. از سوی دیگر، چین از تجارت و وابستگی متقابل سود زیادی می‌برد. به لطف جهانی شدن و صلح، که توسط سیستم بین‌المللی کنونی تضمین شده است، به قدرت رسیده است. کمک چین به روسیه نشان می‌دهد که پکن مایل است نظم جهانی را برهم بزند اما نه لزوماً آن را واژگون کند.

 

آخرین باری که ایالات متحده با اتحاد قدرت‌های متخاصم – در طول جنگ سرد – مواجه شد، به طور مؤثر در جهان کمونیست اختلاف ایجاد کرد، روابط خوبی با کشورهایی مانند یوگسلاوی و رومانی حفظ کرد و مهمتر از همه، چین را از اتحاد جماهیر شوروی جدا کرد. اما در واشنگتنی که امروز جهان را سیاه و سفید می‌بیند، من تعجب می‌کنم که آیا ما مهارت و تیزبینی دیپلماتیک برای دنبال کردن یک استراتژی پیچیده مانند آن را داریم یا خیر.

 

در مواجهه با این چالش‌های امنیتی چندجانبه، غرب نیازمند اتخاذ یک استراتژی جامع و هوشمندانه است. اتحاد و انسجام میان متحدان، درک پیچیدگی‌های روابط بین‌الملل، و استفاده از ابزارهای دیپلماتیک در کنار قدرت نظامی، از جمله عواملی هستند که می‌توانند به غرب در حفظ ثبات و امنیت جهانی کمک کنند. در غیر این صورت، جهان به سمت بی‌ثباتی و هرج و مرج بیشتر سوق پیدا خواهد کرد.

یادداشت های دیگر

روند جهانی محافظه‌کاری ملی‌گرا در سال ۲۰۲۵

فرخ نگهدار، کنشگر سیاسی، جمهوری خواه

امضای معاهده جامع راهبردی ایران و روسیه در مسکو

آرمینا آرم، پژوهشگر ارشد مسائل روسیه

مقایسه تطبیقی ترامپ و ریگان در سیاست خارجی

نایل فرگوسن، نویسنده و مورخ بریتانیایی

تغییر موازنه قدرت در خاورمیانه و چالش‌های استراتژیک ایران

ریچارد هاس، دیپلمات آمریکایی

نام نویسنده:

روزنامه نگار، مفسر سیاسی

عضو خبرنامه "ایران من" شوید

خبرنامه هفتگی

آخرین اخبار مهم ایران و جهان را برای شما ارسال خواهیم کرد

عضویت

آخرین اخبار ایران و جهان

Are you sure want to unlock this post?
Unlock left : 0
Are you sure want to cancel subscription?
-
00:00
00:00
Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00