صفحه اصلی / مصاحبه های تلویزیونی / هارد تاک با دایان فولی، مادر خبرنگار آمریکایی کشته شده توسط داعش

هارد تاک با دایان فولی

هارد تاک با دایان فولی، مادر خبرنگار آمریکایی کشته شده توسط داعش

دایان فولی پس از شهادت پسرش توسط داعش، به تلاش برای تغییر سیاست‌های دولت آمریکا پرداخت. او با یکی از اعضای داعش دیدار کرد و توانست در تغییر رویکرد دولت نسبت به گروگان‌گیری تأثیرگذار باشد. از سال ۲۰۱۵ تاکنون بیش از ۱۳۰ شهروند آمریکایی آزاد شده‌اند.
دایان فولی، مادر خبرنگار شهید در گفتگو با هارد تاک

به بخش “هارد تاک” از سرویس جهانی بی‌بی‌سی با اجرای من، استیون ساکور خوش آمدید.

 

مهمان امروز من، دایان فولی، بیشتر عمرش را وقف خانواده‌اش کرده بود. او پنج فرزند را بزرگ کرد و در آرامش نیوهمپشایر در شمال شرق آمریکا به عنوان پرستار مشغول به کار بود. اما در سال ۲۰۱۲، زمانی که پسر بزرگش جیمز به عنوان خبرنگار راهی یکی از خطرناک‌ترین نقاط جهان، شمال سوریه شد، زندگی‌اش برای همیشه تغییر کرد.

 

جیمز توسط نیروهای داعش ربوده شد. او به همراه چند گروگان غربی دیگر در شرایطی دشوار نگهداری، شکنجه و آزار شد. آدم‌ربایان برای آزادی او درخواست بیش از ۱۰۰ میلیون دلار باج کردند. دولت اوباما قاطعانه اعلام کرد که هیچ مذاکره و پرداختی در کار نخواهد بود. گروگان‌های اروپایی با انجام معامله آزاد شدند، اما برای جیمز فولی راه نجاتی وجود نداشت.

 

در آگوست ۲۰۱۴، داعش ویدیویی هولناک منتشر کرد. فولی در لباس نارنجی‌رنگ مجبور شد بیانیه‌ای را بخواند که اعدام خودش را توجیه می‌کرد. سپس سر از تنش جدا شد.

 

از آن زمان، دایان فولی مسیری استثنایی را طی کرده است. او برای درک مرگ پسرش، با یکی از افراطیون اسلامگرایی که او را در اسارت داشت و اکنون در زندانی در آمریکا حبس ابد می‌کشد، دیدار کرد. همچنین خود را وقف مبارزه برای تغییر رویکرد دولت آمریکا نسبت به شهروندانی کرد که توسط دشمنان آمریکا به گروگان گرفته می‌شوند. صدای او تأثیرگذار بوده است. در موارد اخیر متعددی، آمریکا برای بازگرداندن شهروندانش مذاکره کرده است. اما این بازگشت‌های شادمانه سؤالی را نیز مطرح کرده است: آیا می‌توان به هر قیمتی برای آزادی یک شهروند آمریکایی تن داد؟

 

استیون: دایان فولی، به هارد تاک خوش آمدید.

 

دایان: ممنونم. مایه افتخار است، استیون.

 

استیون: از صحبت با شما خوشحالم. مسلماً این گفتگو سخت خواهد بود. اما با گذشت زمان، حالا که ۱۰ سال از قتل وحشیانه پسرتان جیمز می‌گذرد، صحبت درباره‌اش آسان‌تر شده است؟

 

دایان: من عاشق صحبت درباره جیم هستم چون به او افتخار می‌کنم. به انسانی که از او ساخته شد و عشقش به تأثیرگذاری در حرفه روزنامه‌نگاری افتخار می‌کنم پس از صحبت درباره جیم لذت می‌برم.

 

استیون: درباره این اشتیاقش به روزنامه‌نگاری برایم بگویید. او در شهر کوچکی در نیوهمپشایر در شمال شرق آمریکا توسط شما و همسرتان بزرگ شد. و حدس می‌زنم که این مسیر شغلی چندان بدیهی نبود. چه چیزی او را برانگیخت که بخواهد خبرنگار خط مقدم شود؟

 

دایان: فکر می‌کنم این خواسته به تدریج شکل گرفت. در جوانی، عاشق مطالعه بود. کتابخوان پرشوری بود و به کشورها و نقاط مختلف دنیا علاقه زیادی داشت. به‌ویژه نسبت به مردم بسیار کنجکاو بود.

 

استیون: او در سال ۲۰۱۱ در لیبی بود، در دوران ناآرامی‌هایی که به بهار عربی معروف شد و به سرنگونی قذافی انجامید. در آن دوران پرآشوب، او ربوده و به مدت شش هفته در اسارت نگه داشته شد. سپس به خانه برگشت. و کمتر از یک سال بعد، به شما و خانواده اطلاع داد که قصد دارد به سوریه برود، که حتی خطرناک‌تر و بی‌ثبات‌تر بود. سعی کردید جلویش را بگیرید؟

 

دایان: قطعاً. همه ما سعی کردیم. جیم مصمم بود که بهار عربی را پوشش دهد. او واقعاً متوجه شده بود که ما غربی‌ها باید درک کنیم این مردم چقدر تشنه آزادی‌هایی هستند که ما اغلب آنها را بدیهی می‌پنداریم.

 

استیون: آخرین بار فکر می‌کنم در اواخر سال ۲۰۱۲ تلفنی با او صحبت کردید.

 

دایان: بله، در نوامبر ۲۰۱۲.

 

استیون: مدت زیادی طول کشید تا رسماً تأیید شود که او توسط داعش در شمال سوریه ربوده شده است.

 

دایان: ما نمی‌دانستیم. و دولت ما هم ظاهراً نمی‌دانست.

 

استیون: وقتی سرانجام پیامی از داعش رسید که می‌گفت “ما او را داریم و می‌خواهیم برای آزادی‌اش مذاکره کنیم”، چه تأثیری روی خانواده گذاشت؟

 

دایان: ما خیلی امیدوار شدیم، استیو. فکر کردیم بالاخره از آنها خبری شد. یک سال تمام طول کشید، چون تا اواخر نوامبر آن ایمیل را دریافت نکردیم. او در نوامبر ربوده شده بود، پس یک سال کامل نمی‌دانستیم زنده است یا نه. خیلی امیدوار بودیم، اما به اف‌بی‌آی اجازه هیچ‌گونه تعاملی با آنها داده نشد.

 

استیون: پیام‌شان – و من از روی آن می‌خوانم – این بود: “می‌خواهیم برای او مذاکره کنیم. او در امان است. نمی‌خواهیم به او آسیبی برسانیم. ما پول می‌خواهیم، سریع. ۱۳۲ میلیون یا تبادل زندانیان.” شما طبیعتاً وارد حالت مبارزه شدید. مصمم بودید هر کاری که می‌توانید برای آزادی‌اش انجام دهید. در طول این ماه‌ها با دولت اوباما صحبت کردید. درباره احتمال ارتباط با آدم‌ربایان و رسیدن به توافقی چه به شما گفتند؟

 

دایان: اول از همه باید بگویم که من با رئیس‌جمهور اوباما صحبت نکردم. حتی ورود به کاخ سفید برایم بسیار دشوار بود. عمدتاً با افرادی در اف‌بی‌آی و وزارت خارجه صحبت می‌کردم، و آنها مدام به من می‌گفتند که جیم بالاترین اولویت کشور ماست. اما واقعیت این بود که مرا در دایره‌ای سرگردان می‌کردند. تا اینکه در سال ۲۰۱۴، وقتی فرانسوی‌ها و اسپانیایی‌ها و بعضی دیگر شروع به آزاد شدن کردند، واقعاً برایمان روشن شد که فکر نمی‌کنم دولت ما قصد مذاکره برای آنها را داشته باشد.

 

استیون: سعی می‌کنم تصور کنم وقتی مثلاً از نیکلا هنین فرانسوی که با جیم در اسارت بود و آزاد شد، شنیدید، چه تأثیری روی شما گذاشت. او توصیف کرد چطور او و پسر شما، جیم، ماه‌ها با هم نگه داشته شده بودند. او گفت: “من در سرنوشت جیم شریک بودم. ما همرزم بودیم. به مدت ۱۰ ماه همه چیز را با هم شریک بودیم به جز گذرنامه‌هایمان. و دقیقاً همین چیز بود که جان مرا نجات داد و جان او را گرفت.” یعنی فرانسوی‌ها حاضر به مذاکره بودند.

 

دایان: دقیقاً. آمریکایی‌ها نبودند.

 

استیون: دقیقاً.

 

دایان: و من این را نمی‌دانستم و تا آوریل ۲۰۱۴ هرگز مستقیماً به من گفته نشد، زمانی که سه بار تهدید شدیم. چهار خانواده آمریکایی دور هم جمع شدیم. به ما گفته شد هیچ عملیات نجاتی انجام نخواهد شد. به ما گفته شد کشور ما از کشور ثالثی نخواهد خواست که دخالت کند. به ما خانواده‌ها هشدار دادند که اگر به فکر جمع‌آوری پول برای پرداخت باج باشیم، با ما برخورد قضایی خواهد شد

 

استیون: تحت پیگرد قانونی.

 

دایان: بله، سه بار این را به ما گفتند. راستش وحشتناک بود.

 

استیون: حالا می‌دانیم که جیمز در این مدت به طرز وحشیانه‌ای شکنجه شد.

 

دایان: و گرسنگی کشید. با آب خفه‌اش می‌کردند ، کتک خورد، چیزهای غیرقابل تصور. به خاطر سیاست‌های شکست خورده ما بعد از ۱۱ سپتامبر، جهادی‌ها واقعاً از آمریکایی‌ها متنفر بودند.

 

استیون: برویم به آگوست ۲۰۱۴. شما علیرغم همه ناامیدی‌ها امیدوار بودید که کاری می‌شود کرد و بعد این ویدئو منتشر شد.

 

دایان: و ما نمی‌دانستیم. یک خبرنگار به من زنگ زد که گریه می‌کرد، همانطور که در کتاب نوشتم. به سختی می‌توانستم بفهمم برای چه گریه می‌کند و او به خاطر آن ویدئو گریه می‌کرد. به من گفت به توییتر بروم.

 

استیون: شما از کتاب صحبت می‌کنید، “مادر آمریکایی” نامش است، که سال‌ها بعد تصمیم گرفتید درباره این دوران و آنچه بعد از آن اتفاق افتاد بنویسید. اما اگر فقط روی این موضوع تمرکز کنیم، هرچند خیلی سخت است، افرادی که به مکالمه ما گوش می‌دهند، خیلی‌هایشان از ویدئویی که از جیمز و لحظات آخرش منتشر شد آگاه هستند. و بدون اینکه بخواهم خیلی جزئی باشم، او لباس نارنجی به تن دارد، در بیابان است، مجبور شده بیانیه‌ای بخواند که در اصل، مجبور شده اعدام خودش را توجیه کند. و بعد سرش را می‌برند. نمی‌توانم تصور کنم برای خانواده شما چطور بود.

 

دایان: خب، شوکه‌کننده بود. و راستش، فکر می‌کنم حتی برای دولت ما هم شوکه‌کننده بود. واقعاً فکر می‌کنم دولت ما نفرت گروه داعش را دست کم گرفته بود. چون ما بلافاصله با دولت تماس گرفتیم. من دو سال آخر را در واشنگتن گذرانده بودم، حداقل ماهی یک بار، تلاش می‌کردم آگاهی ایجاد کنم و کمک بگیرم. پس کشور ما قطعاً در جریان بود، اما آن روز هیچ‌کس به من جواب نداد. چون فکر می‌کردم، شاید فتوشاپ باشد، می‌دانید. اما هیچ‌کس به ایمیل‌های من جواب نداد. تا وقتی که رئیس‌جمهور اوباما در تلویزیون عمومی اعلام کرد که جیم کشته شده، نمی‌دانستیم. آن موقع فهمیدیم که او مرده است. به قتل رسیده بود. اما این مرا عصبانی کرد. واقعاً احساس کردم ما به عنوان هم‌وطن می‌توانستیم بهتر عمل کنیم.

 

استیون: از صمیم قلب امیدوارم هیچ‌وقت چشمتان به آن ویدئو نیفتاده باشد.

 

دایان: نه، ندیدم. نه. من هیچ… نیازی نداشتم آن را ببینم. نه. اما سر بریده‌اش را روی بدنش دیدم تا مطمئن شوم که جیم است.

 

استیون: شما گفته‌اید که در پی آن، یکی از سخت‌ترین چیزها برای شما نه مدیریت نفرت‌تان نسبت به کسانی بود که این کار را با پسرتان کرده بودند، بلکه مدیریت آنچه که صادقانه توصیف کرده‌اید به عنوان احساس نفرت بود.

 

دایان: خشم. نه نفرت، بلکه خشم. خشم نسبت به دولت آمریکا به خاطر شکست‌هایش. شکست‌هایش و عدم صداقت با من. اگر فقط به من می‌گفتند، می‌دانید، ما نمی‌توانیم کاری بکنیم. ما قصد نداریم کاری بکنیم. این تا آوریل ۲۰۱۴ برای من روشن نشده بود. از ۲۰۱۲ که او ربوده شد تا آن زمان، مدام به من اطمینان داده می‌شد که جیم بالاترین اولویت کشور ماست. و آنها پیگیر هستند. و من واقعاً به اعتماد و باور کردن هدایت شده بودم که دولت ما همه تلاشش را برای بازگرداندن جیم به خانه خواهد کرد، در حالی که در واقع این درست نبود. و این چیزی است که مرا عصبانی کرد.

 

استیون: بله. می‌دانید، باز هم، دارم فکر می‌کنم چطور در تلاش هستید احساسات‌تان را کنترل کنید چون شما، باز هم، خیلی صریح هستید. شما می‌گویید، نقل قول می‌کنم، “این سیاست ظالمانه، لجوجانه و نادرست دولت آمریکا جان پسر من را گرفت.”

 

دایان: درست است.

 

استیون: زندگی کردن با این موضوع خیلی سخت است.

 

دایان: بله. اوه، بله. اما من خودم را هم سرزنش می‌کنم چون من هم از این سیاست بی‌اطلاع بودم. خیلی ساده‌لوح بودم که حرف کسانی را باور می‌کردم که مدام به من می‌گفتند او بالاترین اولویت است. چون اگر من از سیاست ما و موضع اوباما درباره عدم مذاکره با تروریست‌ها آگاه‌تر بودم، بیشتر متوجه می‌شدم.

 

استیون: شما بعداً با رئیس‌جمهور اوباما ملاقات کردید.

 

دایان: فقط بعد از آن، بله.

 

استیون: و او به شما گفت می‌خواهد بدانید که جیم بالاترین اولویت او بوده است.

 

دایان: می‌دانم. نمی‌توانستم باور کنم این را به من گفت. واقعاً نمی‌توانستم.

 

استیون: بله. اما او گفت. شما به او چه گفتید؟

 

دایان: به او گفتم که شاید، منظورم این است که من احترام زیادی برای رئیس‌جمهور اوباما قائلم. او از خیلی جهات رئیس‌جمهور خوبی بود. هیچ‌کدام از ما کامل نیستیم. اما وقتی این را گفت، برای من، گفتم شاید از نظر ذهنی می‌شد احساس کرد که جیم بالاترین اولویت است. اما در عمل، رئیس‌جمهور اوباما عملاً دست هر کسی در دولت ما را که می‌توانست به بازگرداندن جیم به خانه کمک کند، بسته بود. پس این را به او گفتم.

 

استیون: می‌خواهم روی تصمیم شخصی شما در سال‌های بعد از ۲۰۱۴ تمرکز کنم، برای اینکه بیشتر درباره مردانی که جیم را گرفته و در نهایت کشته بودند بدانید و نهایتاً تصمیم‌تان برای ملاقات با یکی از آنها.

 

دایان: خب، این اتفاق اخیرتر بود. منظورم الکساندر کوتی و الشافی الشیخ است، دو جهادی بریتانیایی که…

 

استیون: چون چهار بریتانیایی بودند که به نظر می‌رسد مسئول نگهداری و شکنجه جیم بعد از ربوده شدنش بودند…

 

دایان: عمدتاً سه نفر، اما بله. بعضی‌ها می‌گویند عین دیویس هم ارتباط داشت. اما امواضی با حمله پهپادی کشته شد. اعتقاد بر این است که او مردی بود که واقعاً پسر من را کشت. اما الکساندر کوتی در سال ۲۰۱۸ دستگیر شد.

 

استیون: با همکارش، الشافی الشیخ.

 

دایان: و نهایتاً او را به ایالات متحده آوردند.

 

استیون: دو سال بعد.

 

دایان: به قتل متهم شد.

 

استیون: و در جریان بازداشت، قبل از اینکه نهایتاً محکوم و در زندان با حداکثر امنیت زندانی شود، موافقت کرد با شما ملاقات کند. شما سه بار ملاقات داشتید.

 

دایان: بله، داشتیم.

 

استیون: چطور، می‌دانید، وقتی به مسیر این سه ملاقات فکر می‌کنید، با چه انتظاری به این ملاقات‌ها رفتید؟ می‌خواستید چه چیزی از آن بیرون بیاید؟

 

دایان: می‌خواستم… از طرف جیم احساس چالش می‌کردم. چون اگر جیم زنده مانده بود، می‌خواست داستان الکساندر را بشنود. چرا؟ می‌دانید، چرا؟ یعنی، خانواده‌اش در بریتانیا پناهنده شده بودند. او آنجا بزرگ شده بود. و چرا افراطی شده بود؟ چرا؟ می‌دانید، جیم می‌خواست این را بشنود. و به عنوان یک مادر، می‌خواستم الکساندر بداند جیم که بود.

 

استیون: شما با نفرت به اولین دیدار نرفتید، یا رفتید؟

 

دایان: نه، نرفتم. نه. من هرگز نفرتی نداشتم. فقط شوک، خشم نسبت به دولت‌مان، و عدم درک اینکه چطور کسی می‌تواند چنین کارهای وحشتناکی با همنوعانش بکند، می‌دانید؟ اما باید دعا می‌کردم تا بتوانم با ذهنی باز آنها را به عنوان انسان‌هایی که هستند ببینم.

 

استیون: خانواده‌تان را در این سفر با خود نبردید؟

 

دایان: آنها نمی‌خواستند بیایند، نه.

 

استیون: از دست شما عصبانی بودند که این کار را کردید؟

 

دایان: نه، اما فکر می‌کردند غیرضروری و احمقانه است. هیچ تمایلی به آمدن نداشتند.

 

استیون: شما گفتید که وقتی با کوتی ملاقات کردید، به نوعی احساس کردید که در زندگی دیگری، او و پسرتان جیمز می‌توانستند دوست باشند. یعنی…

 

دایان: خب، جیم با جوانان محروم زیادی کار می‌کرد. وقتی در “تیچ فور آمریکا” بود، با بچه‌های زیادی کار می‌کرد که مورد قلدری قرار گرفته بودند یا والدینشان را از دست داده بودند، والدینی در زندان داشتند. پس جیم با بچه‌های سختی مثل الکساندر کار می‌کرد.

 

استیون: شما واضحاً برایش متأسف بودید.

 

دایان: خیلی غم‌انگیز بود، استیون. خیلی غم‌انگیز بود. و الکساندر در طول آن سه روز پشیمانی زیادی نشان داد.

 

استیون: اما به نظر می‌رسد این کمی پیچیده است چون شما درباره او و نحوه صحبتش با شما درباره پشیمانی صحبت می‌کنید، اما شما در نهایت می‌گویید که موضوع بخشش را خیلی ظریف و با احتیاط پیش کشیدیم، ولی او هیچ‌وقت مستقیم طلب بخشش نکرد.

 

دایان: اگر از من می‌خواست، می‌بخشیدمش. او نخواست.

 

استیون: اما چرا باید می‌بخشیدیدش؟ چطور می‌توانید ببخشید؟

 

دایان: خب، چون وقتی واقعاً به اصل قضیه برگردیم، همه ما انسان‌های شکست خورده‌ای هستیم.

 

استیون: اما همه ما قاتل نیستیم.

 

دایان: نه، این خیلی درست است. اما همه ما پتانسیل انجام کارهای بسیار شرورانه را داریم، آسیب رساندن به دیگران. همه ما این پتانسیل را داریم، استیون. و راستش، او هم‌سن یکی از پسران من است. پس به عنوان یک مادر، دیدن او به عنوان یک انسان معیوب خیلی سخت نبود.

 

استیون: یک لحظه باورنکردنی در پایان آن سه دیدار وجود دارد وقتی که شما نهایتاً در حال ترک آنجا هستید. می‌دانید که آخرین بار خواهد بود. و به طور غریزی، دست‌تان را به سمت او دراز می‌کنید. پس این مردی که در قتل وحشیانه پسر شما دست داشت، و او یک مسلمان معتقد است، پس نباید با زنی که با او نسبتی ندارد یا همسرش نیست دست بدهد. اما او دست شما را می‌گیرد، فقط برای یک یا دو ثانیه. و وقتی از او می‌پرسند چرا دست شما را گرفته، می‌گوید، چون او، یعنی شما، “او مثل مادر همه ماست.”

 

دایان: ملاقات اول خیلی دست‌و‌پا شکسته بود، همانطور که می‌توانید تصور کنید. و تماشاچیانی هم داشتیم. و در ابتدا، این خیلی ناراحت‌کننده بود. اما با گذشت زمان، من چیزهایی داشتم که می‌خواستم به اشتراک بگذارم. او هم چیزهایی داشت که می‌خواست به اشتراک بگذارد. همه افراد دیگر محو شدند، واقعاً. و تبدیل به یک برخورد نسبتاً صمیمانه شد، او در حال به اشتراک گذاشتن برخی از دلایلی که چنین نفرتی نسبت به آمریکایی‌ها داشت. او خشم و نفرت زیادی داشت، مقدار زیادی. و این چیزی بود که اعمالش را تحریک می‌کرد، اساساً همین را گفت.

 

استیون: او هرگز عذرخواهی نکرد.

 

دایان: به من گفت که متأسف است، متأسف برای آنچه من تحمل کرده بودم، اما نه برای اعمالش. او گفت که همه اینها در راه هدفشان بود، هدف جنگشان.

 

استیون: او الان برای همیشه در یک زندان با حداکثر امنیت زندانی است. شما تصمیم گرفته‌اید با بنیاد جیمز فولی به جلو بروید و تا جایی که می‌توانید تلاش کنید تا دولت آمریکا این نوع موقعیت‌ها را متفاوت مدیریت کند. و در طول سال‌های اخیر، مشخص است که شما تأثیرگذار بوده‌اید. یعنی، دولت آمریکا تا حدی به شما گوش داده و در نتیجه پیام شما، سیاست‌ها را تغییر داده است.

 

دایان: خب، فکر نمی‌کنم همه‌اش کار من بوده باشد. فکر می‌کنم سر بریدن سه آمریکایی جوان و بی‌گناه، و شکنجه و تجاوز وحشتناک به کایلا مولر لازم بود تا کشور ما بیدار شود. یعنی، برای من، با قتل‌های وحشیانه و علنی این چهار آمریکایی بی‌گناه یک بیداری اخلاقی رخ داد. و در همان بازه زمانی، لوک سامرز و رابرت لوینسون، دو نفر دیگر، لوک، یک عکاس خبری، و رابرت، حتی یک مأمور سابق اف‌بی‌آی، که آنها هم عملاً در اسارت رها شدند، باعث شد، واقعاً رئیس‌جمهور اوباما را وادار کرد یک بررسی کامل دولتی و غیردولتی انجام دهد. پس نوعی بیداری اخلاقی بود، دوست دارم اینطور فکر کنم، که باعث شد دولت ما متوجه شود باید بهتر عمل کنیم. باید به این موضوع نگاه کنیم.

 

استیون: و یک قانون لوینسون تصویب شده، که پروتکل جدیدی برای رسیدگی به این به اصطلاح موقعیت‌های گروگان‌گیری تعیین می‌کند.

 

دایان: برای تعیین بازداشت غیرقانونی، دقیقاً.

 

استیون: حالا شما یک فرستاده ویژه ریاست جمهوری در وزارت امور خارجه دارید که این موارد خاص را رسیدگی می‌کند، راجر کارستنز. و او می‌گوید، “آنچه ما اکنون به عنوان سازمان نجات گروگان‌ها به آن اشاره می‌کنیم، احتمالاً بدون دایان فولی وجود نداشت.”

 

دایان: خب، من عصبانی بودم، استیون. و به رئیس‌جمهور و هر کسی که حاضر به شنیدن بود گفتم که فکر می‌کنم می‌توانیم به عنوان یک کشور خیلی بهتر عمل کنیم، که باید برای شهروندان‌مان که به عنوان تاجر یا خبرنگار، امدادگر به جهان خدمت می‌کنند، ارزش قائل شویم.

 

استیون: و آنچه در هشت، نه سال گذشته دیده‌ایم این است که تعداد زیادی از شهروندان آمریکایی در سناریوهای بازداشت مختلف در نقاط مختلف جهان آزاد شده‌اند. و مذاکراتی برای آزادی این افراد انجام شده است.

 

دایان: از سال ۲۰۱۵ بیش از ۱۳۰ نفر را داشته‌ایم. واقعاً قابل توجه است، استیون.

 

استیون: اما این سؤال‌های بسیار دشواری را هم مطرح می‌کند. چون در گذشته نزدیک، معاملات بسیار مهمی انجام شده است. معاملاتی مثلاً با روسیه، که به روس‌ها اجازه داده در ازای آزادی آمریکایی‌ها از بازداشت روسیه، در یک مورد یک قاتل محکوم را بگیرند. در مورد دیگر، زوجی که به جاسوسی در غرب محکوم شده بودند را به روسیه برگردانند.

 

دایان: دقیقاً.

 

استیون: وقتی می‌شنوید که این معاملات انجام شده، آیا بخشی از وجود شما نگران نیست که حالا کشورها می‌بینند فرصتی برای گرفتن شهروندان آمریکایی و دریافت پاداش بزرگی در ازای آن وجود دارد؟

 

دایان: گروگان‌گیری همیشه وجود داشته، استیون. و ما نظرمان را بر اساس شواهد می‌دهیم. و هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد مذاکرات، حتی مذاکرات سختی که منجر به آزادی ویکتور بوت و امثال آن شد…

 

استیون: قاچاقچی اسلحه روسی.

 

دایان: که در ازای بسکتبالیست زن که در مسکو بازداشت شده بود، بریتنی گرینر، آزاد شد. پس، باز هم، سؤال این است که آیا هر قیمتی ارزش پرداخت دارد؟ آنچه ما به آن نگاه می‌کنیم، مردم شکایت می‌کنند و می‌گویند، ما انگیزه ایجاد می‌کنیم. می‌دانید، اینجا ما مجرمان بد را در ازای افراد بی‌گناه خودمان آزاد می‌کنیم، و این باعث می‌شود آدم‌ربایی بیشتر شود. تحقیقات این را نشان نمی‌دهد.

 

استیون: بعد از همه آنچه در دهه گذشته تجربه کرده‌اید، ایمان‌تان به بشریت چطور است؟

 

دایان: خوبی‌های زیادی در این دنیا هست، استیون. من الان نمی‌توانستم اینجا بایستم و با شما صحبت کنم بدون خوبی بسیاری از دیگران. عشق باید پیروز شود. و به همین دلیل است که افرادی که به یکدیگر اهمیت می‌دهند باید به تلاش سخت ادامه دهند، باید شجاعت اخلاقی برای گرفتن آن تصمیمات سخت را داشته باشند. هیچ‌کس نمی‌خواهد ویکتور بوت را با بریتنی گرینر مبادله کند، اما بریتنی بی‌گناه بود. او آنجا کار می‌کرد، می‌دانید. اما باید شجاعت گرفتن تصمیماتی را داشته باشیم که ممکن است مورد انتقاد قرار گیرد، و قطعاً هم گرفت، تا کار درست را انجام دهیم. انجام این کار آسان نیست. اما بدون آن، ما اجازه می‌دهیم آدم‌های بد پیروز شوند.

 

استیون: دایان فولی، خیلی ممنون که به هارد تاک آمدید.

 

دایان: با کمال میل، استیون.

 

مصاحبه های دیگر

عملیات محرمانه پیجر: نقطه عطف در تاریخ جاسوسی مدرن

مصاحبه با افسر ارشد موساد

معصومه ابتکار در مصاحبه با بی‌بی‌سی درباره چالش‌های امروز ایران

معصومه ابتکار، معاون سابق رئیس جمهور در امور زنان و خانواده

سفیر روسیه آندری کلین در مصاحبه با بی‌بی‌سی درباره جنگ اوکراین

آندری کلین، سفیر روسیه در انگلستان

دایان فولی، مادر خبرنگار شهید در گفتگو با هارد تاک

هارد تاک با دایان فولی

مجری برنامه:

عضو خبرنامه "ایران من" شوید

خبرنامه هفتگی

آخرین اخبار مهم ایران و جهان را برای شما ارسال خواهیم کرد

عضویت

آخرین اخبار ایران و جهان