دوگانگی اسرائیل: دمکراسی یهودی و طرد فلسطینیان
اسرائیل مانند یک سکه دو رو دارد: “دمکراسی برای قوم یهود” و “طرد و ریشهکنی مردم فلسطین”. بههمیندلیل باوجود داشتن انتخابات و احزاب و مطبوعات نسبتاً آزاد، بسیاری از ملتها و حتی تعداد قابلِتوجهی از دولتها آنرا رژیمی نژادپرست و بیاعتنا به حقوق بشر و موازین بینالمللی میخوانند. رژیمی که برای رسیدن به اهداف خود از کشتار بیمحابای زنان و کودکان و سالخوردگان ابایی ندارد و از انسانیتزدایی کردن عربهای فلسطینی شرم نمیکند. به نظر من آینده اسرائیل تاریک است، اگر از نژادپرستی و برتری قوم یهود دست برندارد و حقوق غیریهودیان را بهرسمیت نشناسد و به تبعیض میان خود یهودیان پایان ندهد. یعنی به همان دلایلی که رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی شکست خورد، نژادپرستی در اسرائیل نیز با شکست روبهرو خواهد شد.
نقش جمهوری اسلامی در دفاع از فلسطین
در جانب مقابل مردمی را به شهامت، استقامت و وفاداری ساکنان مظلوم غزه به وطن خویش نمیشناسم. قطعنظر از ارزش داوری درباره ۷ اکتبر که من نظرم را درباره آن همان ابتدا گفتم، آنچه در غزه جریان دارد، ایستادگی ستایشانگیز یک شهر در برابر یک جهان شر است؛ مقاومت قهرمانانه مردمی بیپناه در سرزمینی کوچک، در مقابل نسلکشی رژیمی سفاک و متکی به پشتیبانی تسلیحاتی، تدارکاتی، مالی، سیاسی و تبلیغاتی آمریکا و دیگر دولتهای قدرتمند غربی. رویکرد روسیه و چین نیز اگر به سود متجاوزان نبوده باشد، مانعی در راه سرکوب خونین مردم ایجاد نکرده است. باوجود همه این مسائل، رسالت جمهوری اسلامی در چنین شرایطی قرارگرفتن در خط مقدم نبرد نیست، ایستادن در دایرههای سوم و چهارم و رساندن صدای درد و رنج و مصیبتهای اجتماع ۲ میلیونی، اما صبور و سرافراز نوار غزه به گوش جهانیان است. مردمی که در کمتر از یکسال بیش از ۴۰ هزار شهید و حدود ۱۰۰ هزار نفر مجروح دادهاند. ۹۰درصد منازلشان ویران شده یا آسیب جدی دیده است و اغلب بازماندگان از گرسنگی و کمبود دارو و تجهیزات پزشکی در عذابند. اولویت نظام باید برقراری آتشبس فوری، آزادی اسرای طرفین، ارسال کمکهای انساندوستانه به غزه و اسکان یافتن آوارگان باشد.
چالشهای دیپلماتیک ایران در مقابله با اسرائیل
متاسفانه وجهه و جایگاه نامناسب و منزوی جمهوری اسلامی در صحنه جهانی، اجازه نقشآفرینی جدی و مؤثر سیاسی و دیپلماتیک به سود فلسطین را به ایران نمیدهد و حاکمیت صرفاً میتواند از ابتکارات کشورهایی چون آفریقای جنوبی در ارجاع پرونده رژیم اسرائیل به دیوان دادگستری لاهه حمایت کند و یا با توافق فتح و حماس برای اداره غزه پس از جنگ مخالفت نکند. بدتر آنکه “استراتژی اشتباه” و “حاکمیت میدان بر دیپلماسی” موجب شده جمهوری اسلامی بهعنوان تهدیدی مشترک ارزیابی شود و دولتهای عرب مسلمان را با اسرائیل نزدیک کند. به دو واقعیت زیر توجه فرمایید:
الف- در افکارِعمومی جهانیان، حتی در غرب، شاهد افزایش معنادار همدلی و حمایت از آزادی فلسطین و محکومیت اشغالگری و تجاوزگری اسرائیل هستیم.
ب- جمهوری اسلامی در مقایسه با دیگر کشورهای منطقه و جهان، بیشترین هزینه را درجهت تضعیف اسرائیل و تقویت مخالفان آن پرداخت کرده است.
باوجوداین ایران نقش سیاسی مهمی در برقراری آتشبس دائمی ایفا نمیکند. مهمتر آنکه جامعه مدنی در ایران، برخلاف بسیاری از جوامع دیگر، تحرک و ابتکار ویژهای در دفاع از فلسطین و مخالفت با جنایات اسرائیل از خود نشان نمیدهد. این انفعال تا حدود زیادی نتیجه قرارگرفتن جمهوری اسلامی در دو دایره اول و دوم و زیادهروی حکومت در هزینهکرد از جیب ملت در ضدیت با اسرائیل است. ناکارآمدی حکومت و دهنکجی به مطالبات ملت و فاصله گرفتن روزافزون از اکثریت نیز در این زمینه نقش مهمی ایفا میکند. بدیهی است در هنگام تحریم و نابسامانی اوضاع اقتصادی کشور، اگر حکومت اهدافی جاهطلبانه را در منطقه پیرامون خود تعقیب کند و تعهداتی فراتر از توان ملی بپذیرد، بیشترین فشار به مردم وارد میآید، بهویژه به قشرهای محروم، کارگران و حقوقبگیران ثابت. نتیجه اولویتگذاری غلط حاکمیت، مخالفت و بیاعتنایی شهروندان است به آنچه مطلوب حکومت میبینند