صفحه اصلی / گفتگو ها / بن‌بست استراتژیک ایران: از محدودیت‌های نظامی تا فرصت‌های دیپلماتیک

علی واعظ، مدیر پروژه ایران در گروه بین‌المللی بحران

بن‌بست استراتژیک ایران: از محدودیت‌های نظامی تا فرصت‌های دیپلماتیک

تحلیل وضعیت استراتژیک ایران نشان می‌دهد که سیاست‌های بازدارندگی با محدودیت‌های جدی مواجه شده‌اند. راهکار خروج از بن‌بست کنونی، رویکرد دیپلماتیک و مذاکره مستقیم با آمریکا در دوره انتقالی است.
علی واعظ

در پی تحولی که می‌تواند مسیر روابط منطقه‌ای را دگرگون سازد، علی واعظ، مدیر پروژه ایران در گروه بین‌المللی بحران، تحلیلی عمیق و چندوجهی از وضعیت استراتژیک ایران در مواجهه با اسرائیل ارائه کرده است.

 

در این گفتگوی اختصاصی با ایران من، واعظ با نگاهی موشکافانه به چالش‌های پیش روی ایران می‌پردازد و تصویری جامع از محدودیت‌های استراتژیک کشور در چهار حوزه کلیدی – برنامه هسته‌ای، توان موشکی، محور مقاومت و سیاست دفاع رو به جلو – ترسیم می‌کند.

 

بن‌بست استراتژیک و محدودیت‌های بازدارندگی

 

جمهوری اسلامی ایران به نقطه بن‌بست استراتژیک رسیده و تقریباً در یک چرخه باطل گرفتار شده است. در سال‌های اخیر، این کشور چهار سیاست اصلی را برای بازدارندگی دنبال کرده که دو مورد آن بالقوه و دو مورد بالفعل بوده است. این سیاست‌ها شامل برنامه هسته‌ای به عنوان یک توان بالقوه بازدارندگی، سیاست دفاع رو به جلو از طریق محور مقاومت، و سرمایه‌گذاری بر برنامه موشکی بوده است.

 

در رویارویی‌های یک سال گذشته بین ایران و اسرائیل، چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم، تمامی محدودیت‌های این استراتژی‌ها نمایان شده و جمهوری اسلامی را در موقعیتی قرار داده که هیچ گزینه مناسبی پیش روی خود نمی‌بیند.برنامه موشکی ایران، علی‌رغم نمایش اراده حمله به اسرائیل در عملیات صادق اول و توانایی عبور از سپر دفاع موشکی اسرائیل در حمله دوم، محدودیت‌های خود را آشکار کرد، چرا که بسیاری از موشک‌ها به هدف اصابت نکردند.

 

با حضور نیروهای آمریکایی در منطقه و فعال شدن سامانه‌های موشکی تاد، این خطر وجود دارد که در صورت درگیری، کشته شدن سربازان آمریکایی به رویارویی مستقیم با آمریکا منجر شود. همچنین، عبور از سپر دفاع موشکی چندلایه اسرائیل به آن سادگی که تصور می‌شد، نیست.

 

چالش‌های نظامی و موشکی

 

سرعت عمل اسرائیل در از بین بردن رهبری حزب‌الله، نه تنها برای خود این گروه، بلکه برای ایران نیز شوکه‌کننده بود. در سال‌های اخیر، بسیاری از تصمیمات راهبردی منطقه‌ای به سید حسن نصرالله واگذار شده بود و این موضوع تبعات جدی برای ایران داشته است. زیرساخت تصمیم‌گیری به قدری وابسته به نصرالله شده بود که عدم حضور او، ایران را با وضعیتی فلج‌کننده مواجه کرده است. البته این به معنای نابودی کامل حزب‌الله نیست، اما تضعیف جدی این گروه محسوب می‌شود.

 

حماس نیز به شدت تضعیف شده و آمریکا با ورود به یمن و استفاده از بمب‌های سنگرشکن، که عمدتاً برای برنامه هسته‌ای ایران طراحی شده بودند، توانست به مخازن موشکی انصارالله دست یابد – کاری که عربستان و متحدانش در هشت سال جنگ نتوانستند انجام دهند.

 

در حمله اخیر اسرائیل به ایران مشخص شد که این رژیم می‌تواند در یک دور حمله، بخش عمده‌ای از دفاع ضد موشکی ایران را در مناطق حساس، زیرساخت‌های کشور و حتی مناطق محافظت از سایت‌های هسته‌ای از بین ببرد. جایگزینی این تجهیزات برای کشوری مانند ایران با منابع مالی و دسترسی محدود به مواد اولیه، کار ساده‌ای نیست. هیچ کشوری هم حاضر به جایگزینی این تجهیزات نیست. روسیه و چین سال‌ها وعده سیستم‌های اس-۴۰۰ را داده‌اند اما هرگز آن را تحویل نداده‌اند.

 

مسیر هسته‌ای و محدودیت‌های آن

 

در زمینه موشکی و منطقه‌ای، محدودیت‌های بسیاری برای ایران وجود دارد. با تضعیف این دو ضلع بازدارندگی، ضلع سوم یعنی برنامه هسته‌ای در نگاه تصمیم‌گیران ایرانی اهمیت بیشتری می‌یابد. اما مسیر هسته‌ای نیز با محدودیت‌های جدی روبروست. اگر ایران تصمیم به حرکت به سمت سلاح هسته‌ای بگیرد، باید یا از ان‌پی‌تی خارج شود، یا بازرسان را اخراج کند، و یا مواد هسته‌ای با غنای بالا را از نظارت آژانس خارج سازد. هر یک از این اقدامات می‌تواند به تنهایی باعث حمله به ایران شود.

 

نکته اول: حتی اگر ایران به سمت سلاح هسته‌ای حرکت کند، که زمانی حدود شش ماه تا یک سال می‌برد، این اقدام مشکل کشور را حل نخواهد کرد. چرا که ایران در سال جاری به دو کشور دارنده سلاح هسته‌ای (پاکستان و اسرائیل) حمله کرده است. بنابراین، بازدارندگی هسته‌ای اگرچه ممکن است به عنوان آخرین کارت و بیمه یک نظام سیاسی مؤثر باشد، اما برای جلوگیری از حملات متعارف معمولاً کارکرد چندانی ندارد. جمهوری اسلامی خود امسال این موضوع را به اثبات رسانده است.

 

نکته دوم: اگر ایران به سمت تسلیحات هسته‌ای حرکت کند، می‌تواند باعث بازگشت تحریم‌های سازمان ملل شود و حتی ممکن است در روابط ایران با کشوری مانند چین تأثیر منفی بگذارد. عملاً به این معناست که تحریم‌ها دائمی خواهند شد و در آینده میان‌مدت اصلاً نمی‌توان تصور کرد که رفع تحریمی صورت گیرد.

 

راهکارهای دیپلماتیک و فرصت‌های پیش رو

 

ایران امروز با این گزینه‌ها روبروست و بنابراین نیاز به رویکردی جدید و متفاوت کاملاً به جاست. تنها چالشی که برای آن می‌توان متصور شد این است که معمولاً جمهوری اسلامی هیچ‌گاه از موضع ضعف حاضر به تغییر رویکرد نخواهد بود.

 

زمان مناسب برای این تغییر رویکرد شاید سال ۲۰۲۲ بود، زمانی که مسئولان به این نتیجه رسیدند که زمستان سختی در پیش است و در واقع دچار سوء محاسبه شدند. شاید حتی در ابتدای جنگ غزه نیز می‌شد تغییر رویکرد ایجاد کرد، زمانی که نتانیاهو و اسرائیل در وضعیت شوک و ضعف قرار داشتند.

اگر امروز انتظار این باشد که ورق برگردد و ایران مجدداً موضع برتر را به دست آورد و سپس تغییر سیاست دهد، این خام‌اندیشی است. ایران همچنان در این چرخه باطل با هزینه‌های بسیار سنگین برای مردم گرفتار خواهد ماند.بنابراین اگر واقعاً بخواهیم به راهکار بیندیشیم، باید با هوشمندی به این نتیجه برسیم که صرف‌نظر از نتیجه انتخابات آمریکا – چه خانم هریس پیروز شود و چه شکست بخورد – بایدن تا دو ماه دیگر رئیس جمهور خواهد بود و در این دوره دو ماهه به دنبال تثبیت میراث خود است.

 

در تثبیت این میراث، آینده، این جنگ، وضعیت انسانی غزه و لبنان همه مطرح هستند. اگر در این شرایط ایران آماده باشد که کارت‌های مناسبی را نه به اسرائیل، بلکه به آمریکا ارائه دهد، ممکن است بتواند خود را از این بن‌بست خارج کند. آمریکا به خوبی می‌داند که نهایتاً می‌تواند از طریق نظامی اسرائیل به برخی دستاوردها برسد، اما این دستاوردها پایداری راهبردی و سیاسی ندارند و اسرائیل توانایی تبدیل آنها به دستاوردهای بلندمدت را ندارد.

 

اگر این شرایط را کنار هم بگذاریم، شاید بتوان تصور کرد که یک فرصت استثنایی برای رویکرد دیپلماتیک بین ایران و آمریکا از دل این بحران بیرون آید. البته این امر هم نیازمند ظرافت در کار است، هم نیازمند واقع‌بینی است. عدم اتلاف فرصت‌ها و همه اینها اما و اگرهای بزرگی هستند که با توجه به تجربیات گذشته، نمی‌توان چندان به آنها امیدوار بود.

 

موضع‌گیری اخیر ایران و چشم‌انداز آینده

 

سوال مجری پنل ایران من: امروز ستاد کل نیروهای مسلح ایران بیانیه‌ای صادر کردند مبنی بر اینکه حق پاسخگویی را داریم، اما صلح و آتش‌بس در لبنان و غزه برای ما اولویت و اهمیت دارد. این موضع را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا فکر می‌کنید به شرط برقراری آتش‌بس در لبنان و غزه، ایران از واکنش به این حمله خودداری کند؟

 

پاسخ: بله، به طور کلی برداشت من این است که با توجه به محدودتر بودن حمله اسرائیل از حد انتظار، احتمالاً در ایران اکنون این فضا ایجاد شده که حداقل در کوتاه‌مدت دست به مقابله به مثل نزند و می‌تواند تا بعد از انتخابات آمریکا صبر کند.

 

زمان زیادی باقی نمانده، تنها ده روز… حتی اگر نتیجه بلافاصله مشخص نشود، این اعتقاد وجود دارد که تا پایان ماه نوامبر نتیجه روشن خواهد شد. در دوره انتقالی این فرصت وجود دارد که ایران هم بتواند به مقابله به مثل تهدید کند و هم از این فرصت برای قرار دادن کارت‌های امتیاز روی میز استفاده نماید.

می‌توان تصور کرد که در یک معامله، یک سو این باشد که ایران از چرخه رویارویی با اسرائیل دست بکشد و در مقابل، حماس را به آزادی گروگان‌های اسرائیلی و حزب‌الله را به عقب‌نشینی به پشت رودخانه لیتانی ترغیب کند و یک سری کارت‌های دیگر از این دست را واگذار نماید.

 

در مقابل، وقتی آمریکا متعهد شود که اسرائیل را مهار خواهد کرد و اجازه نخواهد داد بیش از این از کارت‌های بازی‌اش استفاده کند – چنین معامله‌ای کاملاً قابل تصور است. البته همانطور که اشاره شد، این امر نیازمند مذاکره مستقیم است و مذاکره از طریق واسطه در این زمینه راه به جایی نخواهد برد.

 

همانطور که اشاره شد، نیاز به واقع‌بینی و خروج از چرخه نگرش‌هایی مانند “ما با آمریکا مذاکره نمی‌کنیم” یا “آمریکا ابتدا باید دلارهای ما را آزاد کند تا ما با آنها مذاکره کنیم”، کاملاً محسوس است. این موضوع به رویکردی کاملاً متفاوت نیاز دارد.

 

با این حال، می‌توان راهکارهایی مانند برقراری آتش‌بس بین ایران و اسرائیل یا دستیابی به یک تفاهم عدم تجاوز را تصور کرد. در چنین تفاهمی، دو طرف از خط قرمزی که از آن عبور کرده‌اند، عقب‌نشینی کرده و متعهد می‌شوند که دیگر وارد چنین مسیری نخواهند شد. حتی اگر این توافق بدون سر و صدا و با میانجیگری آمریکا صورت گیرد، می‌توان آن را در دوره انتقالی به انجام رساند.

 

اما باز هم تأکید می‌کنم، این امر نیازمند یک تصمیم بسیار جدی در سطوح بالای حاکمیت ایران است؛ تصمیمی مبتنی بر این درک که مسیر کنونی به بن‌بست خواهد رسید. اگر چنین درکی وجود نداشته باشد و تصور شود که می‌توان از این شرایط بحرانی بهره‌برداری کرد، همانطور که گفتم، امید چندانی به یافتن راهکار برای این مسئله نیست.

 

تحلیل وضعیت کنونی نشان می‌دهد که ایران در موقعیتی قرار دارد که نیازمند بازنگری اساسی در استراتژی‌های خود است. راه‌حل‌های دیپلماتیک و گفتگوی مستقیم با آمریکا می‌تواند مسیری برای خروج از بن‌بست فعلی باشد.

گفتگو های دیگر

فرخ نگهدار

فرخ نگهدار،تحلیلگر، کنشگر سیاسی، جمهوری خواه

حمیدرضا جلائی پور

حمیدرضا جلائی پور، استاد دانشگاه-جامعه‌شناس

تقابل رویکردهای دیپلماسی و مقاومت در سیاست خارجی ایران

امیر پسنده پور، کارشناس روابط بین الملل

علی واعظ

علی واعظ، مدیر پروژه ایران در گروه بین‌المللی بحران

گفتگو با:

مدیر پروژه ایران در گروه بین‌المللی بحران

عضو خبرنامه "ایران من" شوید

خبرنامه هفتگی

آخرین اخبار مهم ایران و جهان را برای شما ارسال خواهیم کرد

عضویت

آخرین اخبار ایران و جهان

Are you sure want to unlock this post?
Unlock left : 0
Are you sure want to cancel subscription?
-
00:00
00:00
Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00